نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 593
شد كه بيست و چهار هزار وجه داشت رسول خدا ( ص ) فرمود حبيبم جبرئيل تو را در اين صورت نديدهام فرشته عرضكرد من جبرئيل نيستم من محمودم خدا مرا فرستاده كه نور را بنور تزويج كنم فرمود كه را بكه ؟ عرضكرد فاطمه را بعلى ( ع ) ، فرمود چون آن فرشته برگشت ميان دو كتفش نوشته بود * ( مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله ) * على وصيه ، رسول خدا ( ص ) فرمود از چه وقت اين نوشته است ميان دو شانه ات ؟ گفت بيست و دو هزار سال پيش از آنكه خدا آدم را خلق كند و صلى الله على محمد و آله . مجلس هشتاد و هفتم - روز جمعه بيست و هشتم رجب 368 1 - مفضل بن عمر گويد بامام صادق ( ع ) عرضكردم زايش فاطمه ( ع ) چگونه بوده است ؟ فرمود چون خديجه برسول خدا شوهر كرد زنان او را ترك كردند و نزد او نرفتند و بر او سلام ندادند و نگذاشتند زنى نزد او رود خديجه بوحشت افتاد از تنهائى و بيتابى و اندوهش مايه نگرانى بر او بود و چون بفاطمه آبستن شد در شكمش كه بود با او صحبت ميكرد و او را تسلى ميداد و اين راز را از رسول خدا نهان مىداشت . يك روز رسول خدا ( ص ) وارد شد و شنيد خديجه سخن مىكند با فاطمه ، فرمود اى خديجه با كه سخن مىگوئى ؟ گفت با اين بچه كه در شكم دارم با من سخن ميگويد و انس ميكند ، فرمود اى
593
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 593