نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 549
ميرسيد صبح نميكرد تا آن را بعلى ( ع ) خبر ميداد . 22 - امام باقر ( ع ) فرمود يك روز رسول خدا نماز بامداد را با اصحابش خوانده و نشست با آنها صحبت ميكرد تا آفتاب زد و يكى يكى رفتند تا جز دو مرد خدمتش نماندند يك انصارى و ديگر ثقفى رسول خدا ( ص ) به آنها فرمود ميدانم شما پرسش داريد اگر خواهيد من شما را بدان خبر دهم پيش از اظهار و اگر خواهيد خود بپرسيد ، گفتند خبر دهيد كه بهتر كورى را روشن كند و از ريبه بر كنار باشد و ايمان را پا برجا كند . رسول خدا فرمود اى برادر انصارى تو از مردمى هستى كه ديگران را بر خود مقدم ميدارند و اهل شهرى و اين ثقفى بيابانى است و او را در پرسش بر خود مقدم دار عرضكرد بچشم يا رسول الله ، فرمود اى برادر ثقفى تو آمدى از وضو و نمازت و ثواب آنها بپرسى بدان كه چون دست بآبزنى و نام خدا برى گناهانى كه بدستهايت كردى بريزند و چون روى خود شوئى گناهانى كه چشمهايت با ديدن و با دهانت كرده با تلفظ بريزند و چون دست راستت را تا مرفق بشوئى گناهان دست راست و چپ بريزند و چون بر سر و دو پا مسح كنى گناهانى كه بسوى آنها گام برداشتى بريزند اين ثواب وضويت و چون بنماز برخاستى و رو بقبله كردى حمد و سوره اى كه توانستى خواندى و ركوع درست و سجود كامل نمودى و تشهد و سلام گفتى هر گناهى كه پس نماز گذشت نمودى آمرزيده
549
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 549