نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 464
متوسط در پائيز و بهار فرمود آن جامه بپوشد چنانچه يكى از شما جامه خود را بپوشد سپس او را در ميان آسمان آرند تا از مطلع خود برآيد ، پيغمبر فرمود گويا آن را مينگرم كه سه شب حبس شده و جامه نورى ببرش نكردند و باو دستور دهند كه از مغرب خود برآيد و اينست معنى گفتار او كه ( تكوير - 1 ) آنگاه كه خورشيد بگيرد و اختران تيره شوند ، و ماه هم همچنين است در طلوع و غروب و جريان خود در آسمان و ارتفاعش تا آسمان هفتم است و زير عرش سجده كند و جبرئيل حله اى از نور كرسى برايش بياورد و اينست گفته خداى عز و جل ( يونس - آيه 5 ) او است كه خورشيد را تابان و ماه را درخشان ساخته ابو ذر گفت سپس با رسول خدا ( ص ) گوشه گرفتيم و نماز مغرب را خوانديم . 2 - امام صادق ( ع ) فرمود چون ذو القرنين از سد گذشت داخل ظلمات شد و بفرشته اى رسيد كه بر كوهى بطول پانصد ذراع ايستاده بود و بذو القرنين گفت مگر پشت سرت راه نبود ذو القرنين باو گفت تو كيستى ؟ گفت يكى از فرشتگان رحمانم و موكل بر اين كوهم كه از هر كوهى رگى بدان پيوست است و چون خدا خواهد شهرى را بلرزاند بمن وحى كند و آن را بلرزانم . 3 - فرمود صاعقه بذاكر خداى عز و جل نرسد .
464
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 464