نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 441
بمن زد و فرمود برخيز خدا نعمتى كه بتو داده ديگر گون كند از خواب بيدار شدم و سر و رويم چون خنزير شده بود ، سپس ابو جعفر منصور بمن گفت اين دو حديث را داشتى ؟ گفتم نه گفت اى سليمان حب على ايمانست و بغض او نفاق است بخدا او را دوست ندارد جز مؤمن و او را دشمن ندارد جز منافق گويد گفتم يا امير المؤمنين بمن امان بده گفت در امانى گفتم در قاتل حسين ( ع ) چه گوئى ؟ گفت بدوزخ رود و در دوزخ است گفتم همچنين هر كه فرزندان رسول خدا را بكشد بسوى دوزخ و در دوزخ است ، گفت اى سليمان ملك عقيم است بيرون شو و آنچه شنيدى باز گو . مجلس شصت و هشتم - روز جمعه ده روز از جمادى الاولى سال 368 مانده 1 - امام صادق ( ع ) فرمود خواب آسايش تن است و سخن كردن آسايش روح و خاموشى آسايش خرد . 2 - فرمود هر كه از دل پند دهى ندارد و خود دار نيست و همنشين رهبرى ندارد دشمن را بر گردن خود سوار كرده .
441
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 441