نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 409
برگشت خود بمسجد كوفه وارد شدم در اين ميان كه در مسجد ميخواستم نماز بخوانم ديدم جلوم زنى از عربهاى بيابانى گيسوان دختر خود فرو انداخته و جامه اى بر تن دارد و ميگويد اى كه در آسمانها مشهور و در زمين مشهور و در آخرت مشهور و در دنيا مشهور جباران كوشيدند نور ترا خاموش كنند و نامت را نهان سازند ولى خدا جز بلندى نام و تابندگى نور ترا نخواست گرچه مشركان را بد بود ، گويد گفتم يا امة الله كيست آنكه چنين او را ميستائى ؟ گفت او امير مؤمنان است گويد گفتم كدام امير المؤمنين ؟ گفت همان على بن ابى طالب كه يگانه پرستى روانيست جز باو و ولايت او ، گفت رو برگرداندم و احدى را نديدم . مجلس شصت و چهارم - روز سه شنبه 6 جمادى الاولى 368 1 - امام رضا ( ع ) در تفسير قول خداى عز و جل ( قيامت - 22 و 23 ) چهره هائى در اين روز خرم است و بسوى پروردگار خود نگران است - فرمود يعنى تابان است و منتظر ثواب پروردگار خود است . 2 - در تفسير قول خداى عز و جل ( انعام - 103 ) ديدهها در كش نكنند و او ديدهها را درك كند -
409
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 409