نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 375
سلامتى آنها را بخواهى و مهربانى كنى و با بدكردارشان نرمى كنى و آنها را با هم الفت دهى و صلاح آنها جوئى و از خوشكردارشان تشكر كنى و از آنها دفع آزار كنى براى آنها بخواهى هر چه براى خود خواهى و براى آنها بددارى هر چه براى خود بدداشتى و سالمندان آنها را چون پدر خود دانى و جوانانشان را برادر و پيره زنان آنها را مادر و خردسالانشان را چون فرزندان خود ، حق كافران اهل ذمه اين است كه از آنها بپذيرى آنچه را خداى عز و جل از آنها پذيرفته و تا بعهد خدا وفا دارند بآنها ستم نكنى * ( و لا قوة الا با لله الحمد لله رب العالمين و صلواته على خير خلقه محمد و آله اجمعين و سلم تسليما ) * . مجلس شصتم - سه شنبه 8 روز بآخر ربيع الآخر 368 مانده 1 - مامون ميگفت من هميشه اهل بيت را دوست ميداشتم و نزد هرون الرشيد اظهار عداوت آنها ميكردم براى تقرب به وى چون رشيد بحج رفت من و محمد و قاسم همراهش بوديم ، در مدينه كه مردم اجازه ورود باو دريافتند آخر كس كه اجازه ورود يافت موسى بن جعفر ( ع ) بود ، چون وارد شد و چشم رشيد باو افتاد از جا جنبيد و باو چشم دوخت و گردن كشيد تا وارد اطاقى شد كه در آن بود و چون نزديك رشيد رسيد رشيد بر سر دو زانو نشست و او را در آغوش كشيد و باو رو كرد و گفت حالت چونست اى ابو الحسن ؟ عيالات خودت و عيالات پدرت چطورند ؟ حال شما چطور است
375
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 375