نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 370
و بلند نكردن صدايت را بر او و جواب ندادن سؤالى كه از او سؤال مىشود تا خودش جواب گويد ، در حضور او با كسى گفتگو مكن و از كسى غيبت مكن اگر بد او را گفتند تو از او دفاع كن عيبش را بپوش مناقبش را اظهار كن با دشمنش منشين و با دوستش دشمنى مكن چون چنين كردى فرشتگان خدا گواهت باشند كه باو رو كردى و علم آموختى براى خداى جل اسمه نه براى خاطر مردم . حق مالك تو اينست كه فرمانش برى و نافرمانيش نكنى جز در مورد سخط خدا زيرا مخلوق حق طاعت در برابر خالق ندارد حق رعيت تو كه سلطانى اينست كه بدانى آنها رعيت تو شدند براى ناتوانى آنان و توانائى تو و لازمست با آنها عادلانه رفتار كنى و چون پدر مهربانى باشى براى آنها و از نادانى آنها بگذرى و در شكنجه آنها شتاب نكنى و شكر خدا كنى بر اين قدرتى كه بتو داده ، حق شاگردانت اينست كه بدانى خدايت سرپرست آموزش آنها كرده در علمى كه بتو داده و از خزانه حكمتش برويت گشوده و اگر خوب بياموزى مردم را و كج خلقى نكنى با آنها و دلتنگى نكنى با آنها خدا از فضلش برايت بيفزايد و اگر دريغ دارى از علم خود يا كج خلقى كنى در موقع درخواست آنها بر خدا حقست كه علم و بهايش را از تو بگيرد و موقعيت تو را سلب كند . حق زوجه ات اينست كه بدانى خدا او را وسيله آرامش تو كرده و اين نعمت خداست او را گرامى دارى و بنوازى گرچه حق تو بر او لازمتر است ، او بر تو حق دارد كه رحمش كنى چون اسير تو است و خوراكش دهى و پوشاكش دهى و چون نادانى كرد از او درگذرى ، حق مملوكت اينست كه بدانى مخلوق پروردگار تو است و پسر پدر و مادرت هم گوشت و هم خون تو است براى آن مالك او نيستى
370
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 370