نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 355
جاهليت در آمده بودند تا شش سال گذشت خداى تبارك و تعالى اين آيه را فرستاد ( سوره هود - 12 ) شايد تو ترك كنى پاره اى از آنچه بتو وحى شده و سينه ات از آن تنگست رسول خدا آن را بر خود هموار كرد تا روز هشتم اين آيه رسيد ( مائده - 67 ) ايا رسول برسان آنچه را از پروردگارت بتو نازل شده و اگر نرسانى تبليغ رسالت نكردى خدايت از مردم نگه مىدارد رسول خدا فرمود تهديديست پس از وعده عذاب بايد دستور خدا را اجرا كنم و اگر مردم مرا متهم كردند و تكذيب نمودند بر من آسانتر است از اينكه خدا مرا عقوبت سختى كند در دنيا و آخرت ، گويد جبرئيل با لفظ امير المؤمنين بعلى سلام داد و على عرضكرد يا رسول الله كلامى ميشنوم و كسى را نبينم ؟ فرمود اين جبرئيل است از جانب خدا آمده براى تصديق آنچه خدا بمن وعده داده . سپس رسول خدا دستور داد مردها پى در هم بر على سلام امير المؤمنينى دادند و ببلال گفت جار زند كسى جز دردمندها نماند جز اينكه بغدير خم رود و چون فردا شد رسول خدا با اصحابش بيرون رفت و حمد و ثناى الهى بجا آورد و فرمود ايا مردم به راستى خداى تبارك و تعالى مرا به رسالتى نزد شما فرستاده كه بسيار نگرانم از آنكه مرا متهم كنيد و تكذيب نمائيد تا اينكه خدا پياپى مرا توعيد و تهديد نموده و تكذيب شما بر من آسانتر از عقوبت خدا است خدا مرا بمعراج برد و فرمود اى محمد من محمودم و تو محمد نامت را از نامم باز گرفتم هر كه با تو پيوندد با او پيوندم و هر كه از تو ببرد سركوبش كنم فرود شو و به بندگانم خبر ده چه احترامى از تو كردم ، من هيچ پيغمبرى مبعوث نكردم جز آنكه وزيرى برايش مقرر كردم تو رسول منى و على وزير تو است سپس دو دست على را گرفت و بالا
355
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 355