responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 315


خواندى كه بر احدى پيش از او نخواندى ؟ فرمود اى ابو يقظان او لائق آن بود ابو طالب فرزندان بسيار داشت و خير آنها فراوان و خير ما كم اين فاطمه مرا سير ميكرد و آنها را گرسنه ميداشت مرا جامه در بر ميكرد و آنها برهنه بودند و مرا با صابون ميشست و آنها ژوليده بودند ، عرضكرد چرا چهل تكبير بر او گفتى ؟ فرمود براست خود نگريستم چهل صف فرشته حاضر بودند براى هر صفى تكبيرى گفتم ، عرضكرد بىناله و حركت در قبر دراز كشيدى ؟ فرمود مردم روز قيامت برهنه محشور شوند و من از خدا باصرار خواستم كه او را با ستر عورت محشور كند بآن كه جان محمد در دست او است از قبرش بيرون نشدم تا ديدم دو چراغ نور بالاى سر او است و دو چراغ نور برابر او و دو چراغ نور نزد پاهاى او و دو فرشته بر قبر او موكلند كه تا روز قيامت برايش آمرزش جويند .
15 - ابى مسلم گويد با حسن بصرى و انس بن مالك آمديم تا در خانه ام سلمه انس بر در خانه نشست و ما وارد شديم شنيدم حسن گفت درود بر تو اى مادرم و رحمت خدا و بركاتش ، باو پاسخ داد بر تو درود تو كيستى فرزند جانم ؟ گفت حسن بصريم گفت براى چه آمدى ؟ گفت آمدم حديثى كه از پيغمبر در باره على شنيدى برايم بازگوئى ام سلمه گفت بخدا برايت حديثى گويم كه باين دو گوشم از رسول خدا ( ص ) شنيدم و گر نه هر دو كر شوند و باين دو چشمم ديدم و گر نه كور شوند و دلم

315

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 315
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست