نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 181
من بياموزند . 5 - امام صادق ( ص ) فرمود عيسى بن مريم دنبال حاجتى ميرفت و سه تن اصحابش همراهش بودند بسه خشت طلا گذشت كه بر سر راه بودند عيسى بهمراهانش فرمود اينها مردم را ميكشند و گذشت يكى از آنها ببهانه كارى برگشت و ديگرى و ديگرى هم باين بهانه برگشتند و هر سه بر سر خشتهاى طلا بهم رسيدند دو تن آنها بسومى گفتند برو خوراكى براى ما بخر رفت خوراكى خريد و در آن زهر ريخت تا آن دو را بكشد و شريك او نباشند در طلاها آن دو هم با هم سازش كرده بودند كه چون بر گردد او را بكشند و طلاها را بخود اختصاص دهند چون در رسيد اين دو برخاستند او را كشتند و آن خوراك زهر آلود را خوردند و مردند چون عيسى ( ع ) برگشت هر سه را گرد طلاها مرده يافت و باجازه خدا آنها را زنده كرد و فرمود نگفتم اينها مردم را ميكشند . 6 - على بن سرى گويد از امام صادق ( ع ) شنيدم ميفرمود خداى عز و جل روزى مؤمنان را از جايى كه گمان ندارند مقرر كرده براى آنكه چون بنده اى وسيله روزى خود را نداند بسيار دعا مىكند . 7 - امام صادق ( ع ) فرمود يكدرهم از ربا پيش خدا بزرگتر است از سى بار زنا با محرمانى چون
181
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 181