responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 141


يعقوب گريست تا زندانيان در آزار شدند و گفتند يا روز گريه كن و شب آرام باش يا شب گريه كن و روز آرام باش و با آنها بيكى از آن دو سازش كرد .
و اما فاطمه دختر محمد ( ص ) بر رسول خدا ( ص ) گريست تا مردم مدينه بوى در آزار شدند و گفتند از فزونى گريه ات ما را آزار دادى و سر مقابر شهداء مىرفت و تا ميخواست ميگريست و اما على بن الحسين ( ع ) بيست تا چهل سال بر حسين گريست و هر خوراكى پيشش ميگذاشتند ميگريست تا يكى از چاكرانش گفت يا ابن رسول الله ميترسم خود را هلاك كنى فرمود من از درد دل و اندوه خود بخدا شكايت كنم و ميدانم از جانب خدا آنچه شما ندانيد من هر وقت بياد قتلگاه فرزندان فاطمه افتم گريه مرا ميگيرد .
6 - ابى عماره شعر خوان گويد امام ششم بمن فرمود اى ابا عماره در باره حسين براى من شعرى بخوان خواندم و خواندم و گريست و گريست تا خانه پر از گريه شد فرمود اى ابا عماره هر كه نوحه اى براى حسين بخواند و پنجاه كس را بگرياند مستحق بهشت است و هر كه نوحه اى بخواند و سى كس را بگرياند مستحق بهشت است و هر كس بخواند و بيست كس را بگرياند مستحق بهشت است و ده كس را هم كه بگرياند مستحق بهشت است و يكى را هم كه بگرياند مستحق بهشت است و نوحه بخواند و خود هم بگريد

141

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 141
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست