نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 116
گريست باو گفت چه تو را ميگرياند اى ابا عبد الله ؟ گفت ميگريم براى آنچه با تو كنند ، فرمود آنچه بمن آيد زهريست كه بكامم ريزند و كشته شوم ولى اى ابا عبد الله روزى چون روز تو نباشد سى هزار مردى كه مدعيند از امت جد ما محمدند و خود را بدين اسلام بندند بر تو گرد آيند و همدست شوند براى كشتن تو و ريختن خونت و هتك حرمتت و اسير كردن ذريه ات و زنانت و غارت بنه ات در اينجا است كه به بنى اميه لعنت فرود آيد و آسمان خاكستر و خون بارد و همه چيز بر تو بگريند تا وحشيان بيابان و ماهيان دريا . 4 - رسول خدا « ص » فرمود هر گاه از خداى عز و جل خواهشى كنيد از او وسيله بخواهيد پرسيدند از پيغمبر « ص » از وسيله فرمود آن درجه ايست كه من در بهشت دارم هزار پله است و ميان هر دو پله يكماه دويدن اسب است و پلهها از گوهر است و زبرجد و ياقوت تا طلا و نقره آن را در قيامت بياورند در برابر درجههاى پيغمبران نهند و چون ماه باشد ميان اختران در آن روز پيغمبر و صديق و شهيدى نماند كه گويد خوشا بكسى كه اين درجه دارد ندائى از طرف خداى عز و جل برسد كه همه پيغمبران و خلايق بشنوند ، اين درجه محمد است من آيم و قبائى از نور در بر و تاج ملك و اكليل كرامت بر سر على بن ابى طالب لواء حمد را جلو من دارد و بر آن نوشته است * ( لا إِله إِلَّا الله ) * رستگاران همانند كه بخدا رسيدند و چون به پيغمبران گذريم گويند اين دو فرشته مقربند كه نشناسيم و نديديم و چون بفرشتگان گذريم گويند اينان دو پيغمبر مرسلند تا بر آن درجه بالا روم و على دنبال من آيد تا ببالاترين پله برآيم و على يك پله پائينتر از من باشد در اين روز پيغمبر و صديق و شهيدى نماند جز آنكه
116
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 116