responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 41


باب ( يازدهم ) اعتقاد در احتراز از جدل [1] ابن بابويه رحمة الله عليه گويد :
جدل در معرفت خداوند منع شده جهت آنكه منجر مىشود به چيزى كه لايق او نيست .
و شخصى از حضرت صادق عليه السّلام معنى قول خدا : * ( وَأَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى ) * را پرسيد ، فرمود چون سخن به خداوند رسد زبان نگاهداريد



[1] فرموده است شيخ مفيد عليه الرحمه كه جدال بر دو قسم است يكى به حق و ديگرى بباطل ، پس جدال به حق امر شده است به آن و ترغيب شده است در آن ، و جدال بباطل نهى شده است از آن ، و جائز نميباشد استعمال آن . فرموده است خداوند تعالى از براى پيغمبر خود صلى اللَّه عليه و آله * ( وَجادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) * ( سوره نحل آيه 126 ) پس امر فرموده است بجدال مخالفين و آن حجت آوردن از براى ايشان است زيرا كه جدال نبى ( ص ) حق مىباشد ؛ و فرموده است خداوند تعالى از براى كافه مسلمين : * ( وَلا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) * ( سوره عنكبوت آيه 45 ) پس مرخص فرموده است ايشان را در جدال اهل كتاب به حق و نهى فرموده است ايشان را از مجادله اهل كتاب بقبيح ، و حكايت فرموده است خداوند سبحانه از قوم نوح عليه السّلام و آنچه را كه گفتند در حق مجادلهء نوح از براى ايشان ، پس فرموده است خداوند سبحانه : * ( يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا ) * ( سوره هود آيه 43 ) پس اگر بود جدال همهء آن باطل ، هر آينه امر نميفرمود خداوند تعالى پيغمبر خود را صلى اللَّه عليه و آله به آن و استعمال نمينمودند آن را انبياء عليهم السّلام از جانب پروردگار و هر آينه اذن نميداد از براى مسلمانان در آن . و اما جدال باطل پس بتحقيق كه بيان فرموده است خداوند تعالى آن را در قولش كه : * ( الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّه أَنَّى يُصْرَفُونَ ) * ( سورهء مؤمن آيه 71 ) پس مذمت فرموده است مجادلين در آيات را به جهت دفع آنها و انكار آنها و واقع ساختن شبههء در حق آيات و بتحقيق كه ذكر فرموده است خداوند تعالى از خليلش ابراهيم عليه السّلام كه محاجه نمود كافرى را در راه خدا ، پس فرموده است : * ( أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّه ) * ( الى آخر الآية ) ( سوره بقره آيه 206 ) فرموده است خداوند در حالتى كه خبر داده است از محاجه نمودن خليل قومش را كه * ( وَتِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِه نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ ) * ( سوره انعام آيه 83 ) و فرموده است خداوند سبحانه در حالتى كه امر فرموده است از براى پيغمبر خود صلى اللَّه عليه و آله محاجه مخالفين خود را كه * ( قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوه لَنا ) * ( سوره انعام آيه 149 ) و فرموده عز اسمه : * ( كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ ) * ( الى آخر الآية ) ( سوره آل عمران آيه 87 ) و فرموده است از براى پيغمبر خود صلى اللَّه عليه و آله : * ( فَمَنْ حَاجَّكَ فِيه مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ) * ( الى آخر الآية ) ( سوره آل عمران آيه 54 ) و هميشه اوقات ائمه عليهم السّلام مناظره مىفرمودند در دين خدا و احتجاج مىفرمودند بر دشمنان خداوند سبحانه و بودند شيوخ اصحاب ايشان در هر عصرى كه استعمال مينمودند نظر را و اعتماد مىنمودند محاجه را و مجادله مينمودند به حق و دفع مىنمودند باطل را به حجج و براهين و بودند ائمه عليهم السّلام كه مىستودند ايشان را بر اين كار و مدح و ثنا ميفرمودند بر ايشان بفضيلت و بتحقيق كه ذكر نموده است كلينى رحمه اللَّه در كتاب كافى كه آن بزرگوارترين كتابهاى شيعه است و وافرتر آنها از حيثيت فائده حديث يونس ابن يعقوب با ابى عبد اللَّه عليه السّلام در وقتى كه وارد شده بر آن حضرت عليه السّلام شخصى شامى به جهت مناظره با او پس فرمود آن حضرت عليه السّلام براى يونس كه دوست ميداشتم كه تو اى يونس بودى نيكو ميدانستى علم كلام را پس عرض نمود يونس خدمت حضرت فداى تو كردم مىشنيدم تو را كه نهى ميفرمودى از كلام ميفرمودى كه ويل از براى اهل كلام كه ميگويند اين مسلم است و اين مسلم نيست و اين رانده مىشود يعنى بسوى مدعى و اين رانده نميشود و اين تعقل ميكنيم آن را و اين تعقل نمينمائيم آن را پس فرمود ابو عبد اللَّه عليه السّلام از براى او كه : جز اين نيست كه گفتم ويل از براى ايشان است وقتى كه ترك نمودند گفتار مرا و گرويدند بسوى خلاف آن بعد از آن خواند آن حضرت عليه السّلام حمران بن اعين و محمد بن طيار و هشام بن سالم و قيس ماصر را ، پس تكلم نمودند در حضور آن حضرت و تكلم نمود هشام بعد از ايشان پس ستايش فرمود بر او و مدح فرمود او را و فرمود از براى او كه مثل تو كسى تكلم مينمايد مردم را ، و فرمود آن حضرت عليه السّلام در وقتى كه رسيد به او خبر مرگ طيار كه : خداوند رحمت نمايد طيار را و ملاقات كند او را نصرت و سرور ، پس بتحقيق كه بود شديد الخصومه از جانب ما اهل بيت ، و فرمود حضرت ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام از براى محمد بن حكيم كه تكلم نماى با عامه و بيان نماى از براى ايشان آن حقى را كه تو بر آن ميباشى ، و بيان نماى از براى ايشان گمراهى آنچنانى را كه ايشان برآنند . و فرمود ابى عبد اللَّه از براى بعضى از اصحاب خود كه محاجه نمائيد با عامه بكلام من پس اگر غالب آمدند شما را ، پس منم مغلوب ، و فرمود از براى هشام بن الحكم در وقتى كه سؤال نموده بود از آن حضرت عليه السّلام از اسماء خداوند تعالى و اشتقاق آنها ، پس جواب فرموده بود از آن و به او فرمود بعد از جواب كه آيا فهميدى اى هشام چنان فهمى كه دفع كنى به آن دشمنان ما را كه الحاد مىنمايند در دين خدا و باطل كنى شبهه هاى ايشان را ؟ پس عرض نمود هشام بلى پس فرمود از براى او كه توفيق دهد خداوند تو را . و فرمود آن حضرت از براى گروهى از اصحاب خود كه بيان نمائيد از براى عامه هدايتى را كه شما برآنيد و بيان نمائيد از براى ايشان ضلالتى را كه ايشان برآنند و مباهله كنيد ايشان را در باب على بن ابى طالب عليه السّلام . پس آن حضرت امر فرموده است بكلام و خوانده است بسوى آن و ترغيب فرموده است بر آن و روايت شده است از آن حضرت كه نهى فرموده مردى را از كلام و امر فرمود ديگرى را به آن ، پس عرض نمودند خدمت او بعضى از اصحاب او كه بفداى تو گرديم نهى فرمودى فلان شخص را از كلام و امر فرمودى اين را به آن ؟ پس آن حضرت فرمود كه اين بيناتر است بحجتها ، و ملائمتر است از آن ديگر . پس ثابت گرديد كه نهى حضرات ائمه صادقين عليهم السّلام از كلام جز اين نيست كه بوده است آن نهى از براى گروهى بخصوص كه نيكو نميدانسته‌اند آن را و راه نيافته بودند بسوى راههاى آن و بود كه كلام فاسد مىنمود او را ، و بعد امر كرد بكلام از براى گروهى ديگر چون كه نيكو مىدانست آن را و مىشناخت طريقها و راههاى آن را .

41

نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 41
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست