responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 120


به او كتاب و حكمت و نبوت عطا فرمود بمردم گويد كه بندگان من باشيد سواى خدا و ليكن بگويد كه خداوند شما را امر فرموده كه ربانى باشيد به آن كه بوديد كه تعليم كتاب مينموديد ، و به آن كه بوديد كه درس كتاب ميخوانديد و امر نمينمايد شما را كه ملائكه و پيغمبران را خدايان گيريد آيا امر مىكند شما را بكفر بعد از اين وقت كه شما مسلمانانيد [1] ايضا حقتعالى فرمود : از حد بدر مرويد در دينتان و نگوئيد بر خدا مگر حق را [2] .
و اعتقاد ما در امر پيغمبر صلى الله عليه و آله آن است كه آن جناب در جنگ خيبر مسموم گرديدند و پيوسته همان خوراك بازگشت به آن جناب مىنمود تا آنكه رگ پشتش را بريد به همان سبب ارتحال فرمود [3]



[1] * ( ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَه اللَّه الْكِتابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّه وَلكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَبِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ وَلا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْباباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ) * ( سورهء آل عمران آيه 73 و 74 )
[2] * ( لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللَّه إِلَّا الْحَقَّ ) * ( سورهء نساء آيه 169 ) .
[3] فرموده است شيخ مفيد عليه الرحمه كه آنچه ذكر نموده است آن را شيخ ابو جعفر رحمة اللَّه تعالى از آنكه رفتند پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و امامان عليهم السّلام بزهر و يا بكشته گشتن ، پس بعضى از آن از آن جمله است كه ثابت است ، و بعضى از آن از آن جمله است كه ثابت نميباشد ، و آنچه جزم به آن حاصل است آنست كه امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام بيرون رفتند از دنيا بكشته گشتن و نمردند هيچ يك از ايشان بمرگ خود ، و آنچه ميشماريم ايشان را زهر داده شده موسى بن جعفر است عليهما السّلام و قوت دارد در نفس ، امر حضرت امام رضا عليه السّلام و اگر چه در آن شك مىباشد پس نيست راهى در غير ايشان به آن كه زهر داده شدند يا هلاك گرديده شدند يا دست و پاى بسته كشته گرديدند ، يعنى بناچار كشته گرديدند ( او قتلوا صبرا ) پس حكم به آن جارى مجراى اراجيف است و نيست بسوى يقين به آن راهى . و مفوضه گروهى انداز غلات ، و گفتارى كه به آن ممتاز گشتند از باقى غلات ( يعنى فرق بين مفوضه و ساير غلات ) اعتراف ايشان بود بحادث شدن امامان عليهم السّلام و مخلوق بودن ايشان و نفى قديم بودن از ايشان و نسبت دادن خلق و رزق را با وجود حدوث بسوى ايشان ، و ادعاى ايشان اين بود كه خداوند تعالى منفرد بود بخلقت ايشان و اينكه محول نمود بسوى ايشان خلق عالم را با آنچه در آن است و همهء افعال و خلاصه نوعى از اصحاب تصوف مىباشند ، و ايشانند اصحاب اباحه و قائل شدن بحلول و بود حلاج ( حسين بن منصور حلاج ) مخصوص باظهار تشيع و اگر چه ظاهر امرش تصوف بود ، و آن جماعت حلاجيه قومىاند ملحد و زنديق و بوهم مياندازند كه ايشان تقويت ميكنند هر گروهى را بدين ايشان و ادعا مينمايند از براى حلاج باطلهائى چند را و جارى مىباشند در اين باب مجراى مجوس و ادعا نمودن ايشان از براى زردشت معجزات را ، و جاريند مجراى نصارى در ادعا نمودن از براى عباد خود آيات و بينات را و مجوس و نصارى نزديكترند بسوى عمل نمودن بعبادات از ايشان و ايشان دورترند از شريعتها و عمل نمودن به آنها از نصارى و مجوس و بعد از آن شيخ مفيد عليه الرحمه فرموده است كه : و اما آنچه شيخ ابو جعفر رحمه اللَّه فرموده است كه هر آن كس كه مشايخ قميين و علماء ايشان را نسبت بتقصير دهد او غالى است ، پس نيست نسبت دادن اين قوم را بسوى تقصير علامت غلو هر گاه بوده باشد در ميانه اين جمع كه اشاره مىشود بايشان بشيخ بودن و عالم بودن كسى كه مقصر بوده باشد و جز اين نيست كه واجب است حكم بغلو بر كسى كه نسبت دهد محققين را بسوى تقصير خواه محققين از اهل قم باشند يا شهرى ديگر يا باقى مردم و بتحقيق كه ما شنيده‌ايم حكايت ظاهر و مشهورى را كه دفع آن نتوان نمود از ابى جعفر محمّد بن الحسن بن الوليد رحمة اللَّه تعالى در تفسير و اين حكايت آن است كه حكايت شده است از او كه گفته است كه اول درجهء از غلو نفى سهو است از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و امام عليه السّلام ، پس اگر درست باشد اين حكايت از او پس او مقصر است با آنكه او از مشايخ قميين و علماء ايشان است و به تحقيق كه يافتيم ما جماعتى را كه وارد شدند بسوى ما از قم كه تقصير مينمودند تقصير آشكارائى را كه در دين و فرود مىآوردند امامان را عليهم السّلام از مرتبه هاى خود و گمان مينمودند كه ائمه عليهم السّلام نميدانند بسيارى از احكام دينيه را تا آنكه واقع شود در دلهاى ايشان ، و از ايشان كسى بود كه ميگفت ائمه عليهم السّلام ملجأ ميشوند در حكم شريعت بسوى رأى و ظنون و ادعا مينمودند با اين مطلب كه از علماء ميباشند و حال آنكه اين تقصيرى است كه شبهه در آن نميباشد و كافى مىباشد در علامت غلو آنكه : هر كس كه قائل بغلو مىباشد نفى مىكند از ائمه عليهم السّلام علامات حدوث را و حكم مىكند از براى ايشان بخداوندى و قديم بودن صريحا ، يا آنچه اقتضاى آن مينمايد از خلق اعيان و اجسام ، و اختراع نمودن جواهر و آنچه نيست مقدور عباد از اعراض ، و احتياجى نيست با اين علامت غلو كه مذكور شد ، به حكم نمودن بر ايشان و تحقيق امر ايشان ، بسوى آنچه قرار داده است آن را ابو جعفر رحمة اللَّه سمه ( علامت ) در غلو در هيچ حال - مفيد .

120

نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 120
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست