responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 10


[1] و در قرآن است : * ( بَلْ يَداه مَبْسُوطَتانِ ) * [2] دو دست خدا گشاده است ، يعنى نعمة دنيا و نعمت آخرت .
و در قرآن است : * ( وَالسَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ) * [3] يعنى آسمان را بنا نموديمش بدستها و بتحقيق كه ما هر آينه وسعت دهندگانيم . و ايدى عبارت از قوّت است ، و در قرآن است : * ( يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ) * [4] يعنى اى ابليس چه مانع شد تو را از اينكه سجده نمائى براى چيزى كه به دو دست خودم آن را آفريدم ؟ يعنى بقدرت و قوت خود . [5] و در قرآن است : * ( وَالأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُه يَوْمَ الْقِيامَةِ ) * [6] يعنى زمين بالتمام يك قبضه اوست روز قيامت ؛ يعنى ملك او است ؛ و ديگرى بشراكت او مالك آن نيست .



[1] فرموده است شيخ مفيد كه : نيست وجه اضافه نمودن خداوند روح و بيت را بسوى خود و نسبت دادنش به خود از حيث خلقت و بس : بلكه وجه در آن جدا نمودن آنها است با عظام و اجلال ، و مخصوص ساختن آنها است باكرام و تعظيم و دلالت نموده است خداوند به اين اضافه و نسبت دادن به خود بر آنكه اين دو يعنى روح و خانه مخصوصاند از جانب خداوند بكرامت و اجلالى كه قرار نداده است آن را از براى غير اين دو از روحها و خانها و گويا غرض در اين خواندن خلق است بسوى اعتقاد نمودن به اين در بارهء ايشان و بزرگ نمودن اين دو اعتقاد - مفيد
[2] سوره مائده آيه 69 .
[3] سوره ذاريات آيه 47
[4] سوره صاد آيه 75
[5] فرموده است شيخ مفيد ره كه آنچه ابو جعفر بن بابويه رحمة اللَّه در تفسير قول خداوند * ( ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ) * ! فرموده است كه مراد از دو دست يكى دست قدرت و يكى دست قوت است ، نيست آن وجه ، چه آن افاده مىكند تكرار معنى را ، پس گويا خداوند فرموده است كه بقدرت خود و قدرت خود . يا به قوت خود و قوت خود ، زيرا كه قدرت آن قوت است و قوت قدرت و نيست از براى اين معنائى در توجيه كلام ، و توجيه آن چيزيست كه ، مقدم داشتيم از ذكر نعمت و اينكه مراد بقول خداوند * ( ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ ) * . جز اين نيست كه اراده نموده است به آن دو نعمت خداوند دو نعمتى كه در دنيا و آخرت است و كلمه باء در قول خداوند بيدى قائم مقام لام است پس گويا خداوند فرموده است كه خلق نمودم از براى دويدم قصد نموده است به آن از براى دو نعمتم چنان كه فرموده است : * ( وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ) * ( سوره ذاريات آيه 55 ) و عبادت نفع مىكند بايشان ، زيرا كه وارد ميسازد بر ايشان ثواب خداوند را در دار نعيمى كه زوال ندارد و در تاويل آيه وجهى ديگر است و آن آنست كه مراد بيدين در آيه آن نعمت و قوت است ، پس گويا فرموده است كه خلق نمودم به قوت و نعمت خود و در تاويل آيه نيز وجهى ديگر است و آن آنست كه اضافه يدين به خود جز اين نيست كه اراده شده است به آن تحقق فعل و مؤكد بودن اضافه اش به خداوند و مخصوص بودنش به آن نه بما سواى آن از نعمتها و قدرتها و غير آنها ، و شاهد اين قول خداوند است كه : * ( ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ ) * و جز اين نيست كه اراده نموده است خداوند به اين قول كه اين عقاب بسبب آن چيزيست كه پيش كرده و نيز شاهد بر اينكه يد يعنى فعل است قول خداوند است كه : * ( وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ ) * و مراد به آيه آنست كه هر آنچه ميرسد تو را از مصيبتى پس بسبب آن چيزيست كه كسب كرده‌ايد شما ، و عرب ميگويد در امثال اين مقامات كه دو دست تو بهم ماليده است و دهان تو باد نموده است ، قصد مىكند عرب به اين كلام اينكه تو كردهء و مباشرشدهء آن را و صنع نموده و اختراع كردهء و اگر چه نبوده باشد آدمى كه به كار فرموده باشد دو جارحه خود را كه دو دستش بوده باشد در آن كار ، گفته است شيخ مفيد كه در آن وجهى ديگر مىباشد و آن آنست كه يد در قول خداوند عبارت از نعمت است گفته است شاعر عرب شعرى را كه مضمونش اينست كه : از براى ممدوح است بر من يدى يعنى نعمتى كه نيستم من كه كفران كنم آن را و جز اين نيست كه صاحب كفران شكر نعمت را ننموده است ، پس حمل مىشود قول خداوند در بارهء حضرت داود عليه السّلام كه بود ( ذا الايد ) بر آنكه اراده نموده است به آن كه بود داود مرد صاحب نعمت و از اين قبيل است قول خداوند كه يداه مبسوطتان يعنى دو نعمت او كه عام است در دنيا و آخرت . مفيد
[6] سوره زمر آيه 67

10

نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 10
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست