نام کتاب : مقالات وگفتارها ( فارسي ) نویسنده : مسجد انگجي تبريز جلد : 1 صفحه : 56
ايديهم ، آنگاه فرمود : آخر كار مىبينى ، وقتى ساخته شده به سازنده اش سلام مرا برسان . سپس به طرف ماشين برگشتم رفقا گفتند با كى زير آفتاب حرف مىزدى ؟ گفتم مگر سيد به اين بزرگى را با نيزه اى كه دستش بود نديديد ، گفتند كدام سيد ؟ خودم برگشتم ديدم سيد نيست ، زمين مثل كف دست پستى و بلندى نداشت ، كسى در آن نبود . به مسجد جمكران كه رفتيم ، راست و چپ من يك پير و يك جوان نشسته بودند مىخواستم كه براى سجده بعد از نماز مسجد بروم كه سيدى ظاهر شد كه بوى عطر مىداد و فرمود آقاى عسكرى ، سلام عليكم و پهلوى من نشست ، تن صدايش همان تن صداى سيد صبحى بود . سر از سجده كه بلند كردم از پيرمرد پرسيدم اين آقا كه با من حرف مىزد كجا رفت گفت نديدم و از جوان هم پرسيدم گفت نديدم ، يك دفعه مثل اينكه زمين لرزه شد تكان خوردم فهميدم كه حضرت امام زمان ( عليه السلام ) بود . در مراجعت به طهران لدى الورود با آقاى حاج شيخ جواد خراسانى ملاقات كردم و ما جرا را براى ايشان تعريف كردم خصوصيات او را از من پرسيد وگفت خود حضرت بوده اند ، حالا صبر كن اگر آنجا مسجد شد درست است . مدتى قبل كه پدر يكى از دوستان فوت شده بود به اتفاق رفقاى مسجد به قم رفتيم به همان محل كه رسيديم ديدم دو پايه رفته است . از بانى مسجد پرسيدم گفتند : پسران حاج حسين سوهانى هستند . سراغ مغازه آنها رفتم پسر حاج حسين گفت : سازنده مسجد حاج يد الله رجبيان است ، تا گفت يد الله ، من خيس عرق شدم با خود گفتم يد الله فوق ايديهم . پس از آن چهار صد جلد كتاب تهيه كرده در قم منزل حاج يد الله رفته تحويل دادم سپس به مسجد رفته و حسينيه را طبق نقشه اى كه كشيده بودند حاج يد الله به من نشان داد
56
نام کتاب : مقالات وگفتارها ( فارسي ) نویسنده : مسجد انگجي تبريز جلد : 1 صفحه : 56