نام کتاب : مقالات وگفتارها ( فارسي ) نویسنده : مسجد انگجي تبريز جلد : 1 صفحه : 266
شبهه چهارم اينكه مىگويند : اگر امام زمان ( عليه السلام ) موجود باشد ، لازم آيد كه ظاهر شود و خروج نمايد . مگر دنيا را گناه و فساد وخونريزى و سستى عقايد دينى و تعطيل احكام و حدود وظلم و جور فرا نگرفته است ؟ جواب : اينكه عقل ما در شناخت علل و اسباب كارهاى خداوند قاصر و كوتاه است . ما اجمالا مىدانيم كه غيبت آن حضرت به امر خداست و ظهور و خروجش نيز به امر خدا است و آگاهى ما به تمام علل و اسبابى كه دخالت در ظهور آن حضرت دارد ، قاصر و عقل را به آن راهى نيست . ما مىدانيم كه بين حضرت يوسف و پدرش حضرت يعقوب ( عليهما السلام ) مسافت زيادى نبود ويعقوب ( عليه السلام ) در فراق فرزندش ، چندان به حزن و غم گرفتار آمد كه نور ديدگانش را از دست داد تا اينكه بشارت دهنده اى آمد و پيراهن يوسف را به صورتش انداخت ، ناگهان بينا شد . در اين مدت ، حضرت يوسف پدر را از جاى خود آگاه نساخت چون از جانب خدا فرمانى نرسيده بود . هنگامى كه خدا برايش اذن داد پدر را آگاه ساخت و به مصرش دعوت كرد . روايات هم ميگويد : حضرت ظهور نكند تا دنيا از ظلم و جور پر گردد . اگر گوئى اكنون آن زمان است گوئيم نه . بلكه آن وقتى است كه دنيا چنان گرفتار ظلم و جور شود كه مزاج مردم براى يك انقلاب الهى آماده شود . ابو بصير و محمد بن مسلم مىگويند : از امام صادق ( عليه السلام ) شنيديم كه مىفرمود : " ظهور قائم ( عليه السلام ) واقع نشود تا دو ثلث مردم نابود شوند " گفتيم : اگر دو ثلث مردم نابود شدند پس كه مىماند ؟ فرمود : آيا دوست نمىداريد كه شما از آن ثلث باقى باشيد ؟ ( 31 ) وقتى كه به مقتضاى روايت ، دو ثلث بشر نابود شوند آن وقت خدا مىداند كه مردم چه حالى پيدا مىكنند . در اثر جنگ و به كار بردن سلاحهاى مدرن و گرسنگى و ترس شديد ، مرگ سرخ يعنى مرگ با شمشير ، مرگ سفيد يعنى
266
نام کتاب : مقالات وگفتارها ( فارسي ) نویسنده : مسجد انگجي تبريز جلد : 1 صفحه : 266