بنابراين آمدن امام ( عليه السلام ) به ايران جهت آمادگى در جنگ بصره و خليج فارس ، امرى طبيعى خواهد بود . ابن حماد در نسخه خطى خود از وليد بن مسلم و رشد بن سعد از ابو رومان از امير مؤمنان على ( عليه السلام ) آورده است كه حضرت فرمود : " وقتى سواران سفيانى به سوى كوفه روى آورند ، گروهى را به جستجوى اهل خراسان فرستند و در آن حال اهل خراسان در جستجوى مهدى بيرون آيند ، آنگاه بين امام و مرد هاشمى با درفشهاى سياه كه شعيب بن صالح پيشاپيش آنها است ملاقاتى رخ دهد سپس در دروازه استخر ، امام و ياران سفيانى با يكديگر برخورد نمايند بگونهاى كه بين آنها كارزار بزرگى اتفاق افتد سپس ياران درفشهاى سياه غلبه يابند و سپاه سفيانى از معركه بگريزند ، در اين هنگام مردم تمناى ديدار مهدى كنند و او را جويا شوند " . اگر چه سند اين روايت ضعيف است و در متن آن آشفتگى وجود دارد اما جنگ بصره را كه در فصل مربوط به عراق گذشت تأييد مىكند همچنانكه روايات مربوط به عكس العمل شديد شرق و غرب در برابر پيروزى انقلاب مهدى ( عليه السلام ) نيز ، برخى از روايات نبرد بصره را تأييد مىكند و بيانگر آن است كه طرف مقابل مهدى ( عليه السلام ) و يارانش ، غربىهايى هستند كه پيرو انجيلاند و به احتمال زياد لشكر سفيانى پيش قراول نيروهاى غربى است . امير مؤمنان ( عليه السلام ) در خطبه اى مفصل راجع به بصره مىفرمايد : " از اهل بصره به تعداد شهداى ابُلّه در پى او ( سفيانى ) روان شوند ، در حالى كه انجيل هايشان بر سينه شان آويخته است " [1] در تفسير عياشى آمده است : امام باقر ( عليه السلام ) در تفسير آيه شريفه " يا معشر الجن والإنس إن استطعتم أن تنفذوا من أقطار السموات والأرض فأنفذوا لا تنفذون إلا بسلطان " [2] فرمود :
[1] شرح نهج البلاغه ابن ميثم : 1 / 289 و بحار : 32 / 253 . [2] الرحمن / 33 .