نام کتاب : طب النبي ( ص ) وطب الصادق ( ع ) ( روش تندرستى در اسلام )( فارسي ) نویسنده : محمد خليلي جلد : 1 صفحه : 173
از كوفه دور نخواهد شد ، پس چرا خانوادهء خود را از آنجا منتقل كنم در حالى كه در خانهء او هستند ؟ پس گفت : بستگى به كار تو دارد ، اگر در جنگ پيروز شدى خليفه در كوفه مىماند و اگر شكست خوردى در كوفه نخواهد مانند و از آنجا فرار خواهد كرد و حرم خود را در آنجا رها خواهد كرد تا چه رسد به حرم تو ! موساى پزشك مىگويد : عيسى خواست خانوادهء خود را از كوفه منتقل كند و منصور به او اجازه نداد . وقتى عيسى در جنگ پيروز شد و به كوفه بازگشت و ابراهيم بن عبد الله را كشت ، منصور به بغداد برگشت و پزشك عيسى به او گفت : به بغداد برگردد ، او از منصور اجازه خواست ، منصور به او اطلاع داد كه نمىتواند چنين كند و او بايد در كوفه بماند ، عيسى اين جريان را به فرات خبر داد فرات گفت : اينكه منصور تو را والى كوفه كرده ، اين نوعى پيمانشكنى است چون اگر مىخواست در حق تو به وظيفه خود عمل كند تو را والى خراسان مىكرد كه شهر دوستان توست و اينكه تو را در كوفه شهر دشمنانت قرار داده و تو محمد بن عبد الله را كشته اى ، او مىخواهد تو را و فرزندانت را به كشتن دهد . محال است كه تو را والى خراسان كند پس از او بخواه كه تو را والى جزيرتين يا شام كند ، پس به هر كدام از اين ولايت كه خواستى برو و ساكن باش . موساى طبيب گفت : عيسى از ولايت عهدى استعفا داد و از منصور خواست جاى او را عوض كند منصور به او گفت كوفه
173
نام کتاب : طب النبي ( ص ) وطب الصادق ( ع ) ( روش تندرستى در اسلام )( فارسي ) نویسنده : محمد خليلي جلد : 1 صفحه : 173