نام کتاب : صحيفة الحسين ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 301
دروغ گفته و از ما بريدند و ما را خوار نمودند ، و تو پروردگار ما هستى بر تو توكل كرده و بسوى تو روى آورده و بازگشت بسوى توست . آنگاه فرمود : عمربن سعد كجاست ، أو را خواندند ، و دوست نداشت كه نزد ايشان رود ، امام فرمود : اى عمر تو مرا مى كشى ، در حالى كه گمان مى كنى كه زنازاده پسر زنازاده تو را فرماندار شهر رى و گرگان مى كند ، سوگند به خدا هرگز بدان مسرور نمى گردى ، اين پيمانى است كه بسته شده است ، آنچه مى خواهى انجام ده ، بدرستى كه تو بعد از من در دنيا و آخرت هرگز شادمان نخواهى بود ، و گويا مى بينم سر تو بر بالاى نيزه اى در شهر كوفه قرار دارد ، كه كودكان بسويش سنگ پرتاب مى كنند و آنها را بين خود هدف سنگ اندازى قرار داده اند . ( 19 ) خطبه آن حضرت در روز عاشورا روايت شده : آن حضرت به پا ايستاد و به شمشيرش تكيه داد و به صداى بلند فرمود : شما را به خدا قسم مى دهم ، آيا مى دانيد جد من پيامبر خداست ؟ گفتند : آرى ، فرمود : شما را به خدا قسم مى دهم ، آيا مى دانيد مادر من
301
نام کتاب : صحيفة الحسين ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 301