نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 307
زودى پيمانش را شكست و به جاهليت بازگشت ، وعلى عليه السلام كه در پاره پيكر پيامبر بود را فريب داد و مردم را گمراه كرد ، و چون در معركهء جنگ با يورش پيشتازان لشكر روبرو شد ، و دندان تيز جنگاوران پيكرش را در هم فشرد ، جانش را بى جهت از دست داد ، و بدون هيچ ياورى به خاك افتاد ، و تو به اسيرى گرفتار شدى ، خسته و مجروح و كوفته ، پايمال سم ستوران و ناتوان از يورش سواران ، و چون مالك اشتر تو را به حضور امام آورد ، آب دهانت خشكيده بود و بر پاشنه مىچرخيدى ، همچون سگى كه از شيران هراسيده و فرارى باشد . واى بر تو ، اين مائيم كه روشنى بخش جهانيم و امت مسلمان به ما فخر مى كند و كليدهاى اراده و ايمان بدست ماست ، اكنون تو به ما حمله مى كنى ؟ تو هستى كه زنان را فريب مى دهى بر فرزندان پيامبران فخر مى فروشى ؟ سخنان ما را كه مردم مى پذيرفتند تو و پدرت رد مى كنيد . مردم با اشتياق و اجبارا دين جدم را پذيرفتند ، و بعد كه با امير المؤمنين عليه السلام بيعت كردند طلحه و زبير از بين آنها پيمان را شكستند و همسر پيامبر را فريب دادند و به جنگ با پدرم برخاستند ، و كشته شدند ، و تو را به اسارت نزد على عليه السلام آوردند و او از گناهت درگذشت و خويشاونديت را رعايت كرد و تو را نكشت و بخشيد ، بنابراين تو آزاد شده پدر من هستى ، و من آقاى تو و پدرت هستم ، اكنون سنگينى گناهت را احساس كن .
307
نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 307