نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 231
فرستاده گفت : نزد أو اين افراد هستند - و نام آنان را برد - ، امام فرمود : آنان را چه شده است ، چرا سقف بر سرشان فرو نمى ريزد و عذاب الهى از جائى كه گمان نمى كنند بر سرشان وارد نمى شود . هنگامى كه نزد معاويه رسيد أو از امام بسيار استقبال كرده و با ايشان مصافحه نمود ، معاويه گفت : اين گروه گفتارم را عمل نكرده و نزد تو فرستادند ، تا از تو اقرار بگيرند كه عثمان مظلوم كشته شده است ، و اين كه پدرت أو را كشته است ، گفتارشان را بشنو آنگاه بمانند كلامشان پاسخشان را بگو ، وجود من تو را از سخن گفتن باز ندارد . امام فرمود : سبحان الله ، خانه خانهء تو و اجازهء در آن از توست ، سوگند به خدا اگر به آنان پاسخ دهم از ناسزاگوئى به تو حيا مى كنم ، و اگر آنان بر ارادهء تو غالب گرديدند ، از ضعف تو حيا و شرم دارم ، به كدام يك اقرار داشته و از كدام يك معذرت مى خواهى ، و اگر گردهمائى آنان را مى دانستم به عدهء آنان از بنى هاشم مى آوردم ، چه آنكه وجود من به تنهائى براى آنان ترسناك تر است از وجود همگى آنان براى من ، خداوند امروز و روزهاى ديگر سرپرست من خواهد بود ، دستور ده تا بگويند ، مىشنوم ، و نيرو و توانى جز به اراده خداوند نيست . آنگاه همگى آنان سخن گفتند و تمامي كلامشان ناسزاگويى به على عليه السلام بود ، آنگاه ساكت شدند ، امام عليه السلام به سخن گفتن پرداخت و فرمود :
231
نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 231