نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 205
بن على عليهما السلام بفرست وبگو بالاى منبر رفته وخطبه بخواند ، شايد در سخن گفتن عاجز شود ، وبدين وسيله أو را در هر محفلى از اين جهت مسخره خواهيم كرد ، معاويه نزد ايشان فرستاد ، امام بالاى منبر رفت ، در حاليكه مردم ورؤساى اهل شام جمع شده بودند ، امام حمد وثناى الهى گفت ، آنگاه فرمود : أي مردم ! هر كه مرا مى شناسد كه مرا مى شناسد ، وآن كس كه مرا نمى شناسد بداند من حسن پسر على بن ابى طالب هستم ، من پسر پيامبر خدايم ، پسرآن كس كه خداوند زمين را برايش پاك وسجده گاه قرار داد ، من پسر چراغ فروزان وفرزند پيامبر بشارت دهنده وبيم رسانم ، پسر آخرين پيامبران ، وپيشواى فرستادگان ، ورهبر پرهيزگاران ، وبرگزيده پروردگار جهانيانم ، من پسر كسى هستم كه بعنوان رحمت بسوى جهانيان فرستاده شد ، ومن پسر كسى هستم كه بر جن وانس برانگيخته شد . معاويه كه از سخن امام به سختى افتاده بود ، سخن ايشان را قطع كرد ، وگفت : أي ابا محمد ، از اين سخنان ما را واگذار ، واز ويژگيهاى خرما براى ما سخن بگو - قصد أو آن بود كه امام خجالت كشيده وسخن نگويد - امام فرمود : آرى ، خرما بوسيلهء باد بارور مى شود ، وحرارت خورشيد آن را مى پزد ، وخنكى شب آن را خوشبو وتازه اش مى كند ، آنگاه امام به سخن اول خود بازگشت وفرمود :
205
نام کتاب : صحيفة الحسن ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ جواد القيومي جلد : 1 صفحه : 205