responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : چهارده نور پاك ( فارسي ) نویسنده : دكتر عقيقى بخشايشي    جلد : 1  صفحه : 70


حبشى غلام امية بن خلف بود ، اميه نيمروز او را در " بطحا " ى مكه مى خواباند و سنگى بزرگ بر سينه ى وى مى نهاد و مى گفت : چنين خواهى بود تا به محمد كافر و منكر شوى ، و لات و عزى را پرستش كنى . اما بلال در چنين وضعى " أحدا أحدا " مى گفت و خدا را با يگانگى و وحدت مى ستود .
ابن هشام روايت كرده است كه مشركان نو مسلمانان را گرسنه و تشنه نگه مى داشتند و چندان مى زدند كه نمى توانستند ، درست بنشينند ولى آنان مقاومت و پايدارى از خود نشان مى دادند .
موسم حج خطرى كه بزرگان و ثروتمندان قريش را بيش از هر خطر ديگرى تهديد مى كرد فرا رسيدن موسم حج بود زيرا در اين موسم ، قبايل مختلف عرب براى أداى مراسم حج ، به مكه مى آمدند در اين روزها پيامبر اسلام مى توانستند بانگ توحيد را به گوش همه ساكنان عربستان برسانند . آنان ميترسيدند كه شرارهء دعوت اسلامى از محيط مكه فراتر رود و پرچم اسلام در محيط بيشترى به اهتزاز درآيد ، پس بايد هر چه زودتر دست به كار شوند و از نشر آن جلوگيرى كنند .
بر اساس همين احساس خطر بود كه وليد بن مغيره گروهى از قريش را نزد خود خواند و گفت اكنون كه ايام حج نزديك مى شود و عرب از هر سو به شما روى مى آورد ، بايد دربارهء محمد ( صلى الله عليه وآله ) تصميم قاطع بگيريد و بگوييد اگر مردم در مورد او از شما پرسش كردند چه پاسخى خواهيد داد ؟ گفتند : " هر چه تو گويى " گفت : " شما رأى خود را بگوييد " گفتند :
" ما مى گوييم كه او كاهن است " گفت : نه به خدا او كاهن نيست ، ما كاهنان را ديده ايم و سخنان مسجع آنان را شنيده ايم . گفتند : " ما مى گوييم او ديوانه است " گفت : نه سخن او به ديوانگان نمى ماند ، نه ديوى وى را وسوسه مى كند و نه اندام او بى اراده مىلرزد .
گفت : مى گوييم " شاعر " است . گفت : او شاعر نيست ما اقسام شعر را ديده و مىشناسيم سخن او به شعر نمى ماند .

70

نام کتاب : چهارده نور پاك ( فارسي ) نویسنده : دكتر عقيقى بخشايشي    جلد : 1  صفحه : 70
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست