وعمر و لم يعهدوا . كذا قال بعض الشراح . وقد اختصره فأفسده . والذي في رواية الإسماعيلي : فقال عبدالرحمن : ما هي إلاّهرقلية ! وله من طريق شعبة عن محمد بن زياد : فقال مروان سنّة أبي بكر وعمر ، فقال عبد الرحمن : سنة هرقل وقيصر ! ولابن المنذر - من هذا الوجه - : أجئتم بها هرقلية تبايعون لأبنائكم ؟ ! . . ( 1 ) چنان كه ملاحظه فرموديد بخارى نوشته : مروان در خطبه اش مطلبى گفت تا براى يزيد بيعت بگيرد ، عبدالرحمن پسر ابو بكر به او چيزى گفت ! ولى در شرح به اختصار بخاريى خُرده گرفتهاند ، و متن عبارت او را - كه حاكى از اعتراض پسر ابو بكر به بيعت گرفتن معاويه براى پسرش يزيد باشد - ذكر نمودهاند . 15 . از مواردى كه رخدادها مبهم و بدون اشاره به سياست گذاران و مجريان حركتهاى شوم طرح شده است ; مىتوان به برخى از نسخههاى مروج الذهب اشاره نمود كه در آن چنين آمده است : « أُرْهِبَ بَنُو هاشِمْ » ، « جُمع لهم الحطب » ( 2 ) يعنى : بنى هاشم ترسانده شدند ، و هيزم براى سوزاندن آنها جمع آورى شد . اما اين كه چه كسى اين كار را انجام داد ، هيچ اشاره اى به آن نكرده است . 16 . بلاذرى از مشاجرات بين اميرمؤمنان ( عليه السلام ) و ابو بكر چنين تعبير مىكند : « جَرَى بَيْنَهُما كَلام » ( 3 ) يعنى : بين آن دو حرفهايى رد و بدل شد . 17 . عبدالرزاق درباره دفن شبانه بدن زهرا ( عليها السلام ) و در پى آن ، عدم حضور ابو بكر