responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 45


سى هزار نفر كه همه آنان ادعاى اسلام و پيروى از امت جد ما محمد ( ص ) را مىنمايند ، دورت را مىگيرند و براى كشتن و ريختن خون تو وهتك حرمت و اسير كردن زن و فرزندان و غارت كردن متاع تو آماده مىشوند . در اين موقع است كه خداوند لعنت و نفرين خود را به بنى اميه متوجه مىگرداند و آسمان خون مىبارد و خاكستر مىپاشد و همه چيز حتى حيوانات وحشى در صحراها و ماهيان در درياها ، در مصيبت تو خواهند گريست . " باز جماعتى كه به بعضى از آنان اشاره شد ، به سندهاى خويش از عمر نسابه ( رضوان الله تعالى عليه ) - از آنچه كه او در پايان كتاب خويش به نام " شافى " در علم نسب و سند آن را به جد خود محمد بن عمر مىرساند - براى من روايت كرده اند :
پدرم عمر بن على بن ابى طالب براى دايى هاى من ( فرزندان عقيل ) نقل مىكرد كه چون برادرم حسين ( ع ) در مدينه از بيعت با يزيد امتناع ورزيد ، نزد او رفتم و ديدم كه تنهاست . گفتم : " جانم فداى تو . برادرت حسن ( ع ) نقل مىكرد . . . " و بى اختيار گريه ام گرفت و ناله ام بلند شد .
حسين ( ع ) مرا نزد خود نشانيد و فرمود : " آيا برادرم به تو خبر داد كه من كشته مىشوم ؟ " گفتم : " خدا نياورد آن روز را ، اى پسر پيغمبر ! " گفت : " تو را به حق پدرت قسم مىدهم ، آيا همين خبر را به تو گفت ؟ " گفتم : " آرى ، برادر جان ! چرا با يزيد دست بيعت ندادى تا محفوظ بمانى ؟ " فرمود : " پدرم به من خبر داد كه رسول خدا ( ص ) از شهادت من و او خبر داده و فرموده است كه قبر من نزديك قبر پدرم خواهد بود . آيا گمان مىكنى تو چيزهايى را مىدانى كه من از آن بى اطلاعم ؟ به خدا قسم هرگز ذلت و خوارى را به تن نخواهم خريد . مادرم فاطمه ( س ) ، پدرش رسول خدا ( ص ) را در حالتى ملاقات مىكند كه از ظلمها و ستمهاى امت نسبت به ذريه خود شكايت خواهد نمود و هيچ يك از آنان كه ذريه او را

45

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست