نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 39
حلال و حرام آن را حرام دانستيم و اهل بيت پيغمبر خود ، محمد ( ص ) را دوست مىداشتيم و چون يارى به خويشان خويش ، در يارى آنان كوتاهى ننموده و با دشمنان آنان جنگيديم . " من به آنها مىگويم : " بر شما بشارت باد كه من پيغمبر شما ، محمد ( ص ) هستم و شما در دنيا چنان بوديد كه اكنون بيان داشتيد . " پس از آن از حوض كوثر آنان را سيراب مىكنم و آنان با چهره هاى باز و شادمان ، به سوى بهشت مىروند و در آنجا جاويدان و هميشگى خواهند ماند . " مرگ معاويه و نامه يزيد در باره اخذ بيعت مردم در هر مجلس و محفلى سخن از كشته شدن حسين ( ع ) به ميان مىآوردند و اين موضوع را بسيار بزرگ مىشمردند و انتظار وقوع آن را داشتند . هنگامى كه معاويه در ماه رجب سال 60 هجرى هلاكت شد ، يزيد به فرماندار مدينه وليد بن عتبه نامه اى نوشت و به او دستور داد كه براى من از تمامى اهل مدينه به خصوص از حسين ( ع ) بيعت بگير ، و اگر حسين از بيعت امتناع كرد ، سرش را از بدنش جدا كن و براى من بفرست . وليد ، مروان را به حضور خواست و نظر او را در اين موضوع جويا شد و با وى در اين مورد مشورت كرد . مروان گفت : " حسين ( ع ) هرگز تن به بيعت نمىدهد . اگر من به جاى تو بودم و قدرتى كه اكنون در دست تو است مىداشتم ، بدون درنگ حسين را مىكشتم . " وليد گفت : " در چنين وضعى آرزو مىنمودم هرگز به دنيا نمىآمدم [ كه اقدام به چنين كارى كنم و اين ننگ بزرگ را به گردن بگيرم . ] " پس از آن مأمور فرستاد تا حسين ( ع ) را به خانه خويش فرا خواند . حسين ( ع ) با سى نفر از اهل بيت و دوستدارانش به منزل وليد آمد . وليد خبر مرگ معاويه را به اطلاع او رسانيد و درخواست بيعت براى يزيد را به او عرضه نمود . حسين ( ع ) اظهار داشت : " بيعت موضوع ساده اى نيست كه بتوان در خفا و پنهانى انجام
39
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 39