responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 237


او پس از خواندن اين اشعار گفت : " اى كسى كه اين خبر را آوردى ! اندوه ما را از شهادت ابا عبد الله ( ع ) تازه كردى و جراحات دل ما را كه هنوز بهبود نيافته بود ، دگر بار مجروح نمودى . تو كيستى ؟ " گفتم : " من بشير بن جذلم هستم كه مولايم على بن الحسين ( ع ) مرا فرستاده است . آن حضرت در فلان موضع با زنان و اهل بيت ابا عبد الله نزول فرموده اند . " آنگاه اهل مدينه مرا رها كردند و با شتاب از مدينه بيرون رفتند . من با اسب خويش تاختم و خودم را به آنجا رسانيدم . ديدم كه مردم راهها و جايگاهها را گرفته اند و جايى باقى نمانده است . از اسب پياده شدم و از ازدحام جمعيت پاى بر پاى مردم مىگذاشتم تا نزديك خيمه امام رسيدم . على بن الحسين ( ع ) درون خيمه بود . پس از لحظه اى از خيمه بيرون آمد و با دستمالى كه در دست داشت ، اشك چشمانش را پاك مىكرد . از پى آن حضرت ، خادمى آمد ، چهار پايه اى آورد و آن را زمين گذاشت و امام زين العابدين ( ع ) بر آن نشست ، ولى نمىتوانست از ريختن اشك خوددارى كند .
صداى گريه از هر جانب برخاست و ناله زنان و كنيزان بلند شد و مردم از هر طرف به آن حضرت ، تسليت مىگفتند . تمام فضا ، يكپارچه گريه و ناله بود .
خطبه حضرت سجاد ( ع ) نزديك مدينه در اين هنگام ، امام سجاد ( ع ) با دست خود اشاره كرد كه ساكت شوند . فورا مردم ساكت شدند . آنگاه به ايراد سخن پرداخت :
" سپاس خداوندى راست كه پروردگار دو جهان و فرمانرواى روز جزا و آفريننده همه مخلوقات است . آن خداوندى كه از ادراك عقلها دور ، و رازهاى پنهان ، نزد او آشكار است . خداوند را به خاطر بر خورد با گرفتاريها و سختيهاى روزگار و داغهاى دردناك و گزندهاى غم اندوز و مصيبتهاى بزرگ و سخت و اندوه آور و بليات سنگينى كه به ما رسيد ، سپاس مىگزارم .
اى مردم ! حمد خداى را كه ما را با مصيبتهاى بزرگ و حادثه بزرگى كه در اسلام

237

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 237
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست