نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 23
چشم انس و عادت مىيابيم ، و به چشمهاى خود مىگوييم با ريختن پياپى اشك ، به ما احسان و بخشش نماييد ، و به دلهاى خود مىگوييم بكوشيد همانند نوحه گران بناليد . چرا ؟ چون خونهاى امانات پيامبر رحمت و رأفت ، در روز عاشورا مباح گرديده است و آثار وصيت او در مورد ذريه و فرزندانش به دست امتهاى خويش و دشمنان و اعدا از بين رفته است . به خدا پناه مىبرم از اين همه حوادث دلخراش و فجيع ، و از اين مجروحانى كه از دردها ناله و زارى سر مىدهند ، و پناه مىبرم به خدا از اين همه مصائب كه تمام حوادث را تحت الشعاع خود قرار داده است . پناه مىبرم به خدا از اين همه حوادث تلخى كه رشته هاى تقوا را از هم گسسته است و تيرهايى كه خون رسالت را فرو ريخته است و دستانى كه اسيران جلالت را به كوچه و بازار سوق داده است . پناه مىبرم به خدا از اين مصيبت بزرگى كه سرهاى ابدال و اوتاد را از شرم پايين آورده است و بليه اى كه جانهاى شايسته ترين فرزندان رسالت را سلب نموده است و شماتتى كه شير مردان را به زانو در آورده است ، و پناه مىبرم به خدا از آن مصيبتى كه آثار آن تا جبرئيل رسيد ، و فاجعه سوزناكى كه به آفريدگار جليل بسيار گران آمد . چرا اين گونه نباشد ؟ در صورتى كه پاره تن پيغمبر خدا بدون پوشش و لباس ، روى شنها و ريگهاى صحرا رها گشته و خون پاك او با شمشيرهاى اهل ضلالت و گمراهى ، بر زمين ريخته شده است ، و اين بدنهاى بزرگوار ، عريان از لباس و پوشش روى خاكها و شنها افتاده اند . " مصائب و آلامى پيش آمده كه خاطر پيامبر خدا را پريشان ساخته است و در اثر اين حادثه ، در قلب هدايت تيرهاى كشنده فرو غلتيده است . خبر دهندگان مرگ را انبوه ماتم و اندوه ، با آتش حزن و اسف سوزانده است . " اى كاش مادرش فاطمه و پدر بزرگوارش را چشم تماشاگرى بود تا به دختران و فرزندان خود مىنگريستند ، چون برخى از آنان ، عريان ، برخى مجروح ، برخى تير خورده و برخى سر بريده و برخى روى زمين كشانده مىشوند . دختران نبوت و رسالت ، يقه هاى خود را پاره كرده و در فراق عزيزان خود ، غمزده و مصيبت ديده و پريشان مو و خراشيده رو هستند . چون آنان افتخارات خود را از دست داده و نوحه و زارى آغاز كرده و حاميان و ياوران خويش را از دست داده اند .
23
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 23