responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 217


حاضر نمايى ؟ تو زنان و كنيزان خود را در حرم ستر و پوشش نگاه دارى ، ولى خاندان رسالت را با دشمنانشان در شهرها و آباديها بگردانى تا باده نشينان ، نزديكان ، بيگانگان ، اراذل و اشراف ، آنان را ببينند ، در حالى كه از مردان آنان كسى همراهشان نيست و سرپرست و حمايتگرى ندارند ؟ چگونه اميد خير مىتوان داشت از فرزند فردى كه با دهان خود مىخواست جگر پاكان را ببلعد [1] و گوشت و خون او از شهيدان اسلام روييده است ؟ چگونه مىتوان از فردى انتظار كوتاه آمدن داشت كه همواره با بغض و دشمنى و كينه و عداوت ، به خاندان ما نگريسته است ؟
يزيد ! اين جنايات بزرگ را انجام داده اى ، آنگاه نشسته اى و بى آن كه خود را گناهكار بدانى يا جنايات خود را بزرگ بشمارى ، با خود ندا سر مىدهى كه اى كاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانى و سرور ، فرياد بر مىآوردند و مىگفتند : " اى يزيد ! دست تو شل مباد " ؟ اين جمله جسارت آميز را مىگويى ، در حالى كه با چوب دستى بر دندانهاى مبارك سيد جوانان بهشتى مىكوبى ، زهى بىشرمى و بى حيايى ! چگونه چنين ياوه سرايى نكنى ؟ تو بودى كه زخمهاى گذشته را شكافتى و دست خود را به خون پيامبر آغشته ساختى و ستارگان روى زمين از آل عبد المطلب ( نسل جديد ) را خاموش نمودى و اكنون پدران خود ( نسل شرك و بت پرستى ) را ندا مىدهى و گمان دارى كه با آنان سخن مىگويى . به زودى خودت به جمع آنان ملحق مىگردى و در آن جايگاه ، عذابى ابدى است كه آرزو مىكنى كه اى كاش دستهايم شل و زبانم لال مىگشت و هرگز چنين ياوه هايى را به زبان نمىآوردم و هرگز چنين كارهاى ناشايستى را انجام نمىدادم .
پروردگارا ! حق ما را از دشمنان ما بگير و از آنان كه بر ما ظلم كردند ، انتقام بكش و آتش غضب را بر كسانى كه خون ما و حاميان ما را ريختند ، فرو فرست . يزيد ! بدان با اين جنايت هولناك ، پوست خود را شكافتى و با اين عمل وحشيانه ات ، گوشت خود را پاره كردى . به همين زودى است كه در عرصه محشر به محضر رسول الله ( ص ) كشانده شوى ، در حالى كه بار گرانى از مسؤوليت ريختن خون فرزندان او وهتك حرمت خاندان و پاره هاى تن او را بر گردن گرفته اى . آن روز ، همان روزى است كه خداوند



[1] در اينجا زينب ( س ) اشاره به جنگ احد مىكند كه در آن روز هند ، مادر معاويه ، جگر حمزه ، عموى پيغمبر ( ص ) را در دهان گذاشت و خواست بخورد ، ولى نتوانست و آن را از دهان بيرون افكند . [ مترجم ]

217

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 217
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست