responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 197


مسلمانان اين سخنان را مىگوييد ؟ " ابن زياد غضبناك شد وگفت : " گوينده اين سخن كه بود ؟ " عبد الله فرياد زد : " من بودم اى دشمن خدا ! آيا ذريه طاهره رسول خدا را كه خداوند آنان را از هر گونه آلودگى پاك و پاكيزه گردانيده است مىكشى و گمان مىكنى هنوز مسلمانى ؟ چه مصيبتى ! كجا هستند فرزندان مهاجرين وانصار كه از اين ناپاك سركش ، ملعون فرزند ملعون - كه رسول خدا ( ص ) او را لعنت كرده است - انتقام نمىگيرند ؟ ! " راوى مىگويد : اين سخن بر غضب ابن زياد افزود و رگهاى گردنش از خون پر شد وگفت : " عبد الله را نزد من آوريد . " پاسبانهاى زبردست از هر طرف به سوى او شتافتند تا او را دستگير كنند . ولى بزرگان قبيله ازد ، كه پسر عموهاى عبد الله بودند از جا برخاستند و او را از دست پاسبانها رهانيدند و از در مسجد بيرون بردند و به خانه اش رسانيدند .
ابن زياد دستور داد : " برويد به خانه اين نابيناى ازدى - كه خدا دلش را كور كند ، چنان كه چشمش را كور نموده است - و او را نزد من حاضر كنيد . " جمعى به اين منظور به سوى خانه عبد الله رفتند . چون اين خبر به طايفه ازد رسيد ، همه جمع شدند و قبايل يمن نيز به آنان ملحق گرديدند تا عبد الله را حفظ كنند .
چون خبر اجتماع آنها به ابن زياد رسيد ، قبيله هاى مضر را جمع نمود و به سركردگى محمد بن اشعث به جنگ آنان فرستاد .
راوى مىگويد : جنگ سختى بين آنان در گرفت و گروهى از اعراب كشته شدند .
نهايتا سپاهيان ابن زياد به خانه عبد الله بن عفيف رسيدند و درب آن را شكستند و به خانه درآمدند .
دختر عبد الله فرياد زد : " پدر جان ! لشكر دشمن به خانه در آمدند . "

197

نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس    جلد : 1  صفحه : 197
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست