نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 195
سپس ابن زياد دستور داد سر مقدس حسين ( ع ) را در كوچه هاى كوفه گرداندند . شايسته است كه ما در اينجا اشعارى را كه يكى از دانشمندان در مرثيه حسين ( ع ) سروده است ، نقل كنيم : " سر فرزند پيغمبر خدا و وصى او را براى تماشاچيان ، بالاى نيزه مىبرند و مسلمانان مىبينند و مىشنوند و هيچ كدام از اين كار جلوگيرى نمىكنند و دلشان به درد نمىآيد . كور باد چشمى كه آن منظره را ديد و كر باد گوشى كه مصيبت تو را شنيد و جلوگيرى نكرد ! اى حسين ! از شهادت خود ، چشمهايى را كه به مهر تو به خواب مىرفت ، بيدار كردى و چشمهايى را كه از ترس تو خواب نداشت به خواب بردى . اى حسين ! هيچ باغستانى در روى زمين نيست ، مگر آن كه آرزو داشته باشد قبر تو در آنجا و خوابگاه ابدى تو در آن خطه واقع گردد . " رشادت عبد الله بن عفيف راوى مىگويد : پس از آن ، ابن زياد بر بالاى منبر رفت و حمد و ثناى خداوند گفت و در بين سخنانش گفت : " سپاس خداى را كه حق و صاحبان حق را آشكار و أمير المؤمنين يزيد و شيعيان او را يارى كرد ، دروغگو و پسر دروغگو ، حسين بن على را كشت . " در اين هنگام ، عبد الله بن عفيف ازدى - كه يكى از نيكان و پارسايان شيعه بود و چشم راستش را در جنگ صفين و چشم ديگرش را در جنگ جمل از دست داده بود و پيوسته ملازم مسجد اعظم كوفه بود و هميشه روز تا شب را در آنجا به نماز مىپرداخت - از جا برخاست وگفت : " اى پسر مرجانه ! دروغگو ، تو و پدر تو و آن كسى است كه تو را والى كوفه ساخت و پدر نابكار او است . اى دشمن خدا ! آيا فرزندان انبيا را مىكشيد و بر منبر
195
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 195