نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 193
گفتند : " او على بن الحسين ( ع ) است . " گفت : " مگر خدا على بن حسين را نكشت ؟ " زين العابدين ( ع ) فرمود : " مرا برادرى بود كه او را هم على بن حسين مىناميدند ، مردم او را كشتند . " ابن زياد گفت : " بلكه خدا او را كشت . " زين العابدين ( ع ) فرمود : " خداوند است كه نفسها را هنگام مرگ آنها قبض مىنمايد . " ابن زياد گفت : " تو را جرأت آن است كه مرا پاسخ گويى ؟ " و سپس دستور داد او را بيرون ببرند و گردن بزنند . زينب از شنيدن اين سخن سراسيمه شد وگفت : " اى پسر زياد ! تو ديگر كسى را از ما باقى نگذاشتى . اگر تصميم دارى كه اين جوان را بكشى ، پس مرا هم با او بكش . " على بن الحسين ( ع ) به عمه اش زينب فرمود : " عمه جان ! خاموش باش تا من با ابن زياد سخنى بگويم . " سپس رو به جانب او كرد وگفت : " اى پسر زياد ! آيا مرا به كشتن تهديد مىكنى ؟ مگر نمىدانى كه كشته شدن عادت ما ، و افتخار ما در شهادت است ؟ " پس از آن ابن زياد دستور داد تا على بن حسين ( ع ) و اهل بيت را در خانه اى كه كنار مسجد بزرگ كوفه بود ، جاى دادند . زينب ( س ) فرمود : " هيچ زن عربى به جز زنهايى كه كنيز ام ولد [1] يا مملوك هستند ، به ديدار ما نيايد ، زيرا آنها نيز اسير شده اند ، آنچنان كه ما اسير شده ايم . "
[1] ام ولد : به كنيزى مىگويند كه از مولاى خود داراى فرزند و اولادى بوده باشد .
193
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 193