نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 187
پريشان كردند و خاك بر سر پاشيد و چهره هاى خويش را خراشيدند و سيلى به صورت زدند و فرياد " واويلا ! " و " وا ثبوراه ! " بلند نمودند . مردها گريستند و موهاى محاسن خود را كندند . هيچ موقعى ديده نشده بود كه مردم بيش از آن روز ، گريه كرده باشند . خطابه امام سجاد ( ع ) پس از آن زين العابدين ، امام سجاد ( ع ) ، به مردم اشاره كرد كه خاموش شوند . مردم ساكت شدند و آن حضرت ايستاد و حمد و ثناى الهى را بجا آورد و رسول خدا ( ص ) را نام برد و بر او درود فرستاد و فرمود : " اى مردم ! هر كه مرا مىشناسد ، مىداند كه من كيستم و هر كس مرا نمىشناسد خود را به او معرفى مىنمايم : من على بن الحسين بن على بن ابى طالبم . من فرزند آن كسى هستم كه حرمت او را شكستند و نعمت او را گرفتند و اموال او را به غارت و يغما بردند و اهل بيتش را اسير كردند . من پسر آن كسى هستم كه او را كنار شط فرات بى آن كه از او خونى طلب داشته باشند ، به قتل رساندند . من فرزند كسى هستم كه با زجر و زحمت كشته شد و همين افتخار براى ما كافى است . اى مردم ! شما را به خدا سوگند ، آيا مىدانيد كه شما براى پدر من نامه ها نوشتيد و چون به سوى شما آمد ، با او خدعه و مكر نموديد و آنگاه او را كشتيد ؟ مردم ! هلاكت بر شما باد با اين ذخيره اى كه در عالم آخرت براى خود فرستاديد و چه فكر و انديشه زشت و ناپسندى داريد ! شما با كدام چشم به چهره رسول خدا ( ص ) نگاه مىكنيد ، هنگامى كه به شما بگويد : " فرزندان مرا كشتيد وهتك حرمت من نموديد و شما از امت من نيستيد " ؟ راوى مىگويد : در اين موقع از هر طرف صداى گريه بلند شد و بعضى به بعضى ديگر گفتند : " هلاك شديد و ندانستيد . "
187
نام کتاب : اللهوف في قتلى الطفوف ( فارسي ) نویسنده : السيد ابن طاووس جلد : 1 صفحه : 187