نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 949
گشت و داستان آن مشهور است . آثار دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام 59 - ما اين فصل را به نقل يك خبر كه از آثار دفاع از حريم اهل بيت عليهم السلام و يارى آنان در مظلوميت شان پرده بر مى دارد به پايان مى بريم . علامه مجلسى رحمه الله گويد : از ابو الحسن داود بكرى روايت است كه گفت : از على بن دعبل بن على خزاعى شنيدم كه مى گفت : چون هنگام وفات پدرم فرا رسيد رنگش دگرگون شد و زبانش بند آمد و چهره اش سياه گشت و به همين سبب نزديك بود كه من دست از مذهب او بردارم ، اما پس از سه روز او را در خواب ديدم كه لباسى سفيد و كلاهى سفيد پوشيده بود . پرسيدم : پدر جان ! خداوند با تو چه كرد ؟ گفت : پسرم ! اين كه ديدى چهره ام سياه شد و زبانم بند آمد به جهت آن بود كه در دنيا شراب مى خوردم ، و از آن به بعد پيوسته سياه رو بودم تا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را ملاقات كردم كه لباسى سفيد و كلاهى سفيد به تن داشت و به من فرمود : تو دعبلى ؟ گفتم : آرى اى رسول خدا . فرمود : شعرى را كه درباره اولاد من سروده اى بخوان . من اين اشعار را خواندم : لااضحك الله سن الدهر ان ضحكت * [ يوما ] وآل احمد مظلومون قدقهروا مشردون نفوا عن عقر دارهم * كأنهم قد جنوا ما ليس يغتفر ( خداوند دندان روزگار را به خنده نمايان نسازد اگر بخواهد روزى بخندد در حالى كه خاندان احمد صلى الله عليه و آله و سلم مظلوم و مقهور باشند ) . ( همه آنها آواره و تبعيد از ميان خانه هاى خود شدند ، گويى دست به جنايتى نابخشودنى آلوده اند ) . پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود : احسنت ، و مرا شفاعت كرد و لباس خود را به من
949
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 949