responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 882


مى كنند ، آنان ملعون خدا و همه لعنت كنندگانند . آن گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گريست ، گفته شد : اى رسول خدا ، از چه مىگرييد ؟ فرمود : جبرئيل عليه السلام به من خبر داد كه امت به او ستم مى كنند و او را از حقش باز مىدارند و با او مى جنگند و فرزندانش را به قتل مىرسانند . [1] 4 - پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود : پس از مرگ من كينه هايى كه در سينه هاى گروهى نهفته است آشكار مى شود و همه بر ضد تو دست به دست هم دهند و تو را از حق خود باز دارند . [2] 5 - جابر بن عبد الله انصارى گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در سكرات مرگ بود كه فاطمه عليها السلام بر آن حضرت وارد شد ، خود را به روى حضرتش افكند و مى گريست ، پيامبر چشم خود را گشود و به هوش آمد و فرمود : دختركم ، تو پس از من ستم خواهى ديد و تو پس از من به استضعاف كشيده خواهى شد ، هر كه تو را بيازارد مرا آزرده ، هر كه تو را به خشم آرد مرا به خشم آورده ، هر كه تو را شادمان كند مرا شادمان نموده ، هر كه به تو نيكى كند به من نيكى كرده ، هر كه به تو جفا كند به من جفا كرده و هر كه به تو ستم كند به من ستم روا داشته است ، زيرا تو از منى و من از تو ، و تو پاره تن منى و همان روح من هستى كه ميان دو پهلوى من است . سپس فرمود : من به پيشگاه پروردگار از ستمكاران امت خود به تو ، شكايت مى برم .
سپس حسن و حسين عليهما السلام وارد شدند و خود را بر روى بدن مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم انداخته مىگريستند و مى گفتند : فداى تو شويم اى رسول خدا على عليه السلام خواست آنها را دور سازد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم سربرداشت و فرمود : برادرم ،



[1] - بحار الانوار 28 / 45 .
[2] - همان / 50 .

882

نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني    جلد : 1  صفحه : 882
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست