نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 820
شير دادنش دو سال است ) ، [1] بنابر اين ( با كسر دو سال از سى ماه ) مدت حمل شش ماه مى شود . عمر آن زن را رها كرد ، سپس به ما خبر رسيد كه آن زن فرزند ديگرى شش ماهه آورده است . [2] 14 - امام صادق عليه السلام فرمود : مردى را خدمت اميرمؤمنان عليه السلام آوردند كه او را در خرابه اى يافتند كه كارد خونين به دست داشت و بالاى سر مردى سر بريده كه در خون خود مىغلتيد ايستاده بود . اميرمؤمنان عليه السلام به او فرمود : تو چه گويى ؟ گفت : اى اميرمؤمنان من او را كشته ام . فرمود : او را ببريد قصاص كنيد . همين كه او را بيرون بردند تا بكشند مردى با شتاب از راه رسيد و گفت : شتاب نكنيد و او را نزد اميرمؤمنان باز گردانيد . او را باز گرداندند و آن مرد از راه رسيده گفت : ا اميرمؤمنان ، به خدا سوگند اين كشنده او نيست ، من او را كشته ام . اميرمؤمنان عليه السلام به مرد اولى گفت : چه باعث شد كه بر عليه خود اقرار كردى ؟ گفت : اى اميرمؤمنان ، من هيچ نمىتوانستم بگويم ، زيرا همه قرائن بر عليه من بود ، زيرا از طرفى چنين مردانى عليه من شهادت دادند و از طرفى مرا با كارد خونين در دست بالاى سر مردى كه در خون خود مىغلتيد دستگير كرده اند . من ترسيدم كه با كتك از من اقرار بگيرند ، از اين رو خودم اقرار كردم ، و حقيقت اين است كه من در كنار اين خرابه گوسفندى سر بريدم در اين حال بول به من فشار آورد ، به خرابه رفتم چشمم به مردى افتاد كه در خون خود مىغلتيد و من شگفت زده بالاى سرش ايستادم كه ناگاه اينان بر سر من ريختند و دستگيرم نمودند . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود : اين دو نفر را بگيريد و نزد حسن ببريد و به او بگوييد :