نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 507
بر مى گردد ؟ فرمود : نه ، بلكه به پيش مى رود . گفتم : فدايت شوم . آيا آنها چيزى هم مى گويند ؟ فرمود : آرى ، هر دو بر آن مؤمن وارد مى شوند ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در بالاى سر و على عليه السلام پايين پاى او مى نشيند ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خود را روى او مى اندازد و مى گويد : اى دوست خدا ، تو را مژده باد كه من رسول خدايم ، من براى تو از آنچه در دنيا باز نهاده اى بهترم . سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بر مى خيزد و على عليه السلام مى آيد و بر روى او مى افتد و مى گويد : اى دوست خدا ، تو را مژده باد كه من على بن ابى طالب هستم كه او را دوست مى داشتى ، بدان كه تو را حتما سودمند خواهم بود . آن گاه امام صادق عليه السلام فرمود : آگاه باش كه اين مطلب در كتاب خداست . گفتم : فدايت شوم ، در كجاى كتاب خداست ؟ حضرت آيه 63 و 64 سوره يونس را خواندند ( كه ترجمه اش در ص 344 گذشت ) . [1] 13 - ام سلمه - رضى الله عنها - گويد : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود : اى على ، دوستان تو در سه جا شادمان مى شوند : هنگام جان دادن كه تو بر بالين شان حضور مى يا بى ، و هنگام سؤال در قبر كه تو پاسخ را به آنان تلقين مى كنى ، و هنگام عرضه بر پيشگاه خداوند كه تو در آنجا آنان را معرفى مىنمايى . [2] 14 - ابن ابى يعفور گويد : خطاب جهنى با ما رفاقت و آميزش داشت و سخت دشمن آل محمد عليهم السلام بود و با نجده حرورى ( از خوارج ) همنشينى داشت ، روزى من بر حسب رفاقت و رعايت تقيه به ديدن او رفتم و او بيهوش افتاده و به سر حد مرگ رسيده بود و شنيدم كه مى گفت : ( مرا با تو چه كار اى على ) ؟ من اين خبر را به امام صادق عليه السلام باز گفتم ، امام سه بار فرمود : به خداى كعبه سوگند او را