نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 183
خدا سوگند همين است . فرمود : او منم . گفتم : نشانه اش ؟ در دست امام عليه السلام عصايى بود ، به زبان آمد و گفت : او مولاى من ، امام زمان و حجت ( خدا ) است . [1] 10 - صالح بن سعيد گويد : بر امام هادى عليه السلام وارد شدم ، گفتم : فدايت شوم ، در هر كارى مى خواهند نور تو را خاموش سازند و در حقت كوتاهى كنند تا آنجا كه تو را در اين كاروانسراى نامناسب كه جاى فقيران و درويشان است جاى داده اند ! فرمود : اى پسر سعيد ، تو در اين پايه از شناخت ما هستى ؟ آن گاه با دست اشاره كرد و فرمود : بنگر . نگاه كردم ، باغهايى سر سبز و خرم ديدم كه زنانى خوشبو و نوجوانانى چون مرواريد در صدف و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان و روان در آنها بود ، ديدگانم حيران و خيره شد و از ديدن بازماند ، امام عليه السلام فرمود : هر جا كه باشيم اينها براى ما فراهم است و در كاروانسراى درويشان به سر نمى بريم . [2] توضيح اين قضيه هنگام تبعيد حضرت از مدينه به سامرا رخ داده است . و علامه مجلسى رحمه الله فرموده : خداوند در آن وقت اين چيزها را به خاطر اظهار اعجاز آن حضرت در هوا ايجاد كرد تا آن شخص ببيند و بداند كه پيشامد اين گونه احوال براى امامان عليهم السلام به جهت تسليم و رضاى آنان به قضا و قدر الهى است و الا آنان بر ايجاد اين غرائب توانا هستند . و نيز فرموده است : همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جبرئيل عليه السلام و ديگر فرشتگان را مى ديد و ياران حضرت نمى ديدند ، و امير مؤمنان عليه السلام ارواح ( مؤمنان ) را در وادى السلام مى ديد وحبه عرنى كه با آن حضرت بود نمى ديد ، ممكن است اين