نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 332
همانا خدا بمن بخشش فراوان كرده منهم به بندگانش مىبخشم و عطا مىكنم من بيم اين دارم كه روش خود را ترك نمايم خدا هم ترك عادتش فرمايد . و روايت شده كه روزى عبد الله وارد يكى از باغهايش شد در آن باغ غلام همسايه اش نشسته بود و سه گرده نان در مقابلش نهاده بود سگى بر او وارد شد يكى از نانها را پيش آن حيوان انداخت بعد نان ديگر را انداخت سرانجام هر سه نان خود را به آن سگ داد . عبد الله باو گفت مگر خود ازين نانها نميخورى كه همه را باين حيوان دادى غلام گفت اين حيوان هم غريب است و هم گرسنه او را بر خود مقدم داشتم سپس عبد الله گفت مردم مرا در سخاوت و بخشش سرزنش ميكنند و حال اينكه اين غلام از من سخاوتمندتر است بعد عبد الله آن غلام را خريد و آزاد كرد و همان باغ را باو بخشيد . و جاى شگفت است براى كسى كه در دنيا بخل ميورزد از انفاق و حال اينكه دنيا رو آورنده ى بشخص جواد است زيرا كه جود و بخشش ثروت را تمام نميكند ولى بخيل باقى نميماند و چه نيكو سروده كسى كه اين شعر را گفته < شعر > اذا جادت الدنيا عليك فجد بها على الناس طرا قبل ان تتفلت فلا الجود يفنيها اذا هى اقبلت و لا البخل يبقيها اذا هى ولت < / شعر > 1 - هر گاه دنيا بر تو رو آورد پس از آن دنيا بخشش كن بر تمام مردم پيش از آنكه از دست برود .
332
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 332