responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه رسائل ( فارسي ) نویسنده : السيد عبد الحسين اللاري    جلد : 1  صفحه : 141


است كه غير معصوم صادق نيست پس قابليّت امامت ندارد پس اين دو آيه دلالت مىكند به شرط بودن عصمت در امام و عصمت مستلزم افضليت [ است ] زيرا كه معصوم افضل از غير معصوم است بالضّرورة و شرط ديگر آن كه امام بايد از بنى هاشم باشد و دليل عقل بر اين مطلب قائم نيست بلكه از احاديث و اخبار معلوم مىشود و عامّه هيچ يك از اين سه شرط را قائل نيستند و مىگويند كه ممكن است كه امام غير معصوم و مفضول و غير هاشمى باشد و بطلان اين قول از آن چه گفتيم ظاهر شد .
فصل [ سوم امامت خاصّه ] [1] در تعيين امام بعد از پيغمبر و آن به مذهب


1400 ه - ق ج 2 ص 1 - 422 ) صاحب الميزان در بحث روائى آيه فوق از تفسير برهان و درّ المنثور همين نكات را بيان مىنمايد ( الميزان ج 18 ص 355 ) نويسنده فروغ هدايت از كلينى از قول امام باقر عليه السّلام روايت كرده كه آيه مذكور ما را قصد كرده است و از حضرت رضا عليه السّلام آورده كه ( الصّادقون هم الائمّة الصّديقون بطاعتهم ) يعنى راست گويان در اين آيه امامان هستند كه در اطاعت خدا سخت راست گو مىباشند . نويسنده پس از ذكر دلائل نقلى مىافزايد كه : « اگر مقصود از صدق » و راست گويى صدق و راست گويى بطور مطلق بود كه شامل هر مرتبه آن باشد و از هر شخص با ايمانى انتظار برود و منظور از « صادقين » هم معنى عام آن بود كه يكى از مراتب راست گويى را دارا باشد ، لازم بود كه در آيه شريفه به جاى لفظ ( مع ) كلمه ( من ) بكار رود . زيرا هر مؤمنى بايد از دروغ اجتناب ورزد و از راست گويان باشد پس اين كه به جاى ( من ) در آيه شريفه ( مع ) بكار رفته است مىرساند كه منظور مرتبه مخصوصى از راستى است و راست گويان افراد معيّنى هستند . . و اين مرتبه چيزى جز عصمت و طهارت كه با داشتن آن دروغ در گفتار و كردار راه پيدا نمىكند ، نيست . . و اينان نيز به نصّ آيه تطهير و اتّفاق تمام مسلمانان اهل بيت پيغمبر صلَّى الله عليه و آله و سلم مىباشند . ( فروغ هدايت ص 95 )
[1] در فصل جديد وارد بحث امامت خاصّه شده و آن را در دو مطلب بيان فرموده است . 1 - دلائل امامت خاصّه امير المؤمنين على عليه السّلام 2 - دلائل امامت ساير ائمّه اثنى عشريّه نكته اى كه لازم است پيرامون دلائل فوق الذكر دانسته شود اين است كه دلائل عقلى در بارهء اشخاص و مصاديق معيّن اقامه نمىشود و امكان اقامه دلائل عقلى براى اشخاص ميسر نيست زيرا اشخاص زوال پذيرند و جزئى در صورتى كه مقدّمات براهين عقلى كلَّى - دائمى ضرورى و ذاتى مىباشد ( براى اطلاع دقيقتر ر . ك به عبد الله جوادى آملى ، پيرامون وحى و رهبرى تهران انتشارات الزّهراء چاپ اوّل 1368 ص 135 ) به همين خاطر براى امامت خاصّه تنها بايد به دلائل نقلى اكتفاء كرد اين دلائل از سه صورت خارج نيستند يا مسائل تاريخى و مسلَّم بين امّتها است كه مورد پذيرش عمومى است يا سيره پيامبر و روايات مسلَّم و قطعى الدّلاله از معصوم است و يا آيات قرآنى است كه قطعى الصّدور از ناحيه حق متعال مىباشد هر چند ظنى الدّلاله باشد . پيرامون سيره نبىّ اكرم صلَّى الله عليه و آله و سلم و اين كه آن حضرت در مورد جريان هدايت جامعه و موفّقيت مكتب و جذب ملل مختلف به اسلام بيش از پيش حساسيّت نشان مىداده و تمام همّ و غمّ خود را مصروف تحقّق اهداف عاليه مكتب كرده است . بر هيچ انسان آگاه و مورّخ بصير و جامعه شناس خبير پوشيده نيست . در تاريخ از پيامبر به عنوان شخصيّتى تيزبين و آينده نگر ياد مىشود و به همين خاطر برخى مستشرقين به اشتباه آن حضرت را نابغه ، دانشمند و . . دانسته‌اند ، فعاليّت تشكيلاتى رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلم در اجتماع خويش و سازماندهى غزوات و تعيين فرماندهان و . . نشان دهنده تيزبينى و دل سوزى آن حضرت نسبت به اسلام و پيشرفت مكتب بوده است . گذشت آن حضرت در مسائل شخصى و قاطعيتشان در مسائل مكتبى و اصولى پرده از اين مهمّ برمىدارد كه حتى اگر عصمت و انتصاب شرط امامت نبود پيامبر براى تداوم رسالتى كه آن همه رنج متحمّل شده و براى تحقّق آن بطور متوسط هر سه ماه يك بار به يك سريّه يا غزوه پرداخته ، بىرهبر و مسئول رها نمىساخت چگونه مىتوان پذيرفت كه رسول خدا براى يك يا دو روز بيرون رفتن از مدينه امام جماعت و رهبر اجتماعى و . . تعيين كند امّا براى رفتن به سفر آخرت كه هيچ گونه اميدى به برگشت خويش ندارد اقدامى انجام ندهد . به راستى اگر چنين تصور كنيم آيا به عقل رسول خدا كه عقل كل و ختم رسل است خدشه وارد نساخته‌ايم . ( اعاذنا الله من هذه الرّويّة ) . از سوى ديگر پيامبرى كه مىفرمايد « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليّة » كسى كه امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است چگونه با عدم انتصاب امام ، خود مقدمات بازگشت به جاهليّت را فراهم مىسازد و نقض غرض مىنمايد ، يك انسان حكيم به خود اجازه بطلان هدف نمىدهد چگونه از حضرت ختمى مرتبت چنين نقض غرضى سر زند پس رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلم بطور قطع براى تحقّق اهداف و اغراض عاليه اسلام پس از رحلت خويش شخصى را برگزيده است . پيرامون اين روايت بحثى ديگر مطرح خواهيم نمود . در ميان فرق مختلف اسلامى هيچ يك جز شيعه مدّعى انتصاب شخص معيّن از سوى پيامبر نشده‌اند و تنها شيعه است كه ضمن اعتقاد به عصمت معتقد به خلافت بلا فصل براى على عليه السّلام مىباشد و با توجه به آيات و روايات به استدلال آن مىپردازد . مؤلَّف محترم براى استدلال سخن بالا به پنج قسم دليل استناد نموده است : 1 - اثبات امامت از طريق عصمت 2 - اثبات امامت از طريق افضليّت 3 - روايات متواتره از رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلم 4 - آيات قرآن 5 - تحقّق اعمال خارق العاده از آن حضرت و فرزندانش در مرگ و زندگى علَّت اين كه عصمت و افضليّت را در آغاز مطرح فرموده شايد بخاطر فطرى بودن مطلب باشد زيرا تبعيّت از معصوم و افضل با فطرت بشر سازگار مىباشد و فطرت در نهاد همه انسانها بطور يكسان به وديعت نهاده شده است و اين دو راه انسان را به سرشت اوليه اش بازگشت مىدهد . امّا آيات و روايات براى كسى مورد پذيرش است كه به پيامبر و قرآن معتقد باشد .

141

نام کتاب : مجموعه رسائل ( فارسي ) نویسنده : السيد عبد الحسين اللاري    جلد : 1  صفحه : 141
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست