تن ، پيغام فرستاد كه اكنون براى مباهله اقدام نمائيد . « سيد » و « عاقب » از حضور براى مباهله امتناع ورزيدند و به نبوت آن حضرت اقرار كردند ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله در رابطه با عدم حضور آنان براى مباهله ، فرمود : هرگاه آنان براى مباهله حاضر شده بودند ، خداى تعالى در آن بيابان ، مانند باران ، آتش بر سر آنها فرو مىريخت ! « جابر » گفته است : « آيه مباهله » در شأن پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله ، على ، فاطمه و حسنين عليهم السّلام نازل شده است . پس از آن ، به توضيح بخشى از جملات آيه مباهله پرداخته و مىگويد : مراد از * ( « أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ » ) * رسول الله صلَّى اللَّه عليه و آله است و على عليه السّلام و منظور از * ( « أَبْناءَنا » ) * ، امام حسن و امام حسين - عليهما السّلام - است و غرض از * ( « نِساءَنا » ) * ، حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام است . [ سيوطى گويد ] « ابو نعيم » در كتاب « الدّلائل » ، از طريق « كعبى » از « ابو صالح » از « ابن عباس » روايت كرده است ، گروهى از ترسايان كه چهارده تن از اشراف و سرشناسان ايشان بودند بحضور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شرفياب شدند . پس از اين به تفصيل ، قصهء ترسايان را نقل كرده ( تا آنجا كه ) رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به آنان فرمود : خداى تعالى به من دستور داده است كه اگر حاضر نشويد آئين اسلام را بپذيريد ، با شما مباهله نمايم . ترسايان گفتند : اينك ، به ما مهلت بدهيد تا مراجعت كنيم و در خصوص مباهله تصميم بگيريم و فردا بحضور مىرسيم و جريان را به اطلاع شما تقديم مىداريم ( تا آنجا كه گفته است ) فرداى آن روز ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله باتفاق حسنين ، فاطمه و على عليهم السّلام ، در محل مباهله حضور يافتند . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله به همراهان ، فرمود : هرگاه من دعا كردم ، شما « آمين » بگوييد . سرانجام ترسايان از مباهله روى برتافتند و به پرداخت جزيه اقدام نمودند . [ واحدى در اسباب النزول ص 75 ] به سند خود ، از « جابر بن عبد الله » نقل كرده است ، گروهى از ترسايان همراه با « عاقب » و « سيد » حضور مبارك رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شرفياب شدند ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله آن دو تن را به پذيرش آئين اسلام