گروه چهارم ، « قيس بن عدىّ » را انتخاب كردند سپس رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله به چهار نفرى كه انتخاب شده بودند ، فرمود : هر يك از شما گوشهاى از اين عبا را بدست گرفته و همه باتفاق عبا را بلند كنند ، سپس رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله « حجر الاسود » را از ميان عبا برداشت و در محل خود گذاشت . در اين موقع ، يكى از نجديها پيش آمد تا سنگى به حضرتش بدهد كه بوسيله آن « حجر الاسود » را استوار و محكم سازد . « عباس بن عبد المطلب » از وى ممانعت كرده و خود به كمك حضرت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله شتافت و بدين وسيله « حجر الاسود » در محل خود استوار گرديد . مرد نجدى از ممانعتى كه « عباس بن عبد المطلب » انجام داده بود به سختى ناراحت شد . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله براى رفع ناراحتى او ، فرمود : در استوارى « حجر الاسود » ، ديگرى جز خود ما نمىتواند در آن شركت داشته باشد . مرد نجدى گفت : شگفتى من از آن است كه ارباب شرف و خرد و ثروتمند ، چگونه حاضر شدهاند كسى را كه سنّش از آنها كمتر است و مال و منالى ندارد ، در كارهاى مهم خود بگمارند و رياست قوم خود را بعهدهء او واگذارند و او را سبب بزرگوارى و پشتيبان خود بدانند ، بدانگونه كه آنها خادم و فرمانبر او باشند ! بخدا سوگند ، آنچه را كه از ايشان مشاهده مىكنم ، طولى نمىكشد بزرگوارى خود را از دست مىدهند و از حظوظى كه دارند و از موقعيتى كه از سوى نياكانشان در اختيار دارند ، محروم خواهند شد . گويند ، وى شيطان بود كه به صورت مرد نجدى در آمده بود