[ همان كتاب 9 / 207 ] از « ابن عبّاس » نقل كرده است ، پيش از آنكه حضرت على عليه السّلام با حضرت زهرا عليها السّلام ازدواج كند ، افراد بسيارى به خواستگارى آن حضرت آمدند ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله پيشنهاد هيچيك از آنها را نپذيرفت تا اينكه مردم از خواستگارى آن حضرت عليها السّلام مأيوس گرديدند . همان زمان « سعد بن وقّاص » با حضرت على عليه السّلام ملاقات كرد - حديث را تا ازدواج حضرت على و زهرا عليهما السّلام ادامه داده - پس از آن پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله به « اسماء » ، فرمود : اى اسماء ! طشت آب را بياور . « اسماء » طشت آب را آورد ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله مقدارى از آب را در دهان مبارك قرار داد و در ميان طشت ريخت پس از آن مقدارى از پيشانى و دو پاى مبارك خود را با آن آب شست سپس حضرت زهرا عليها السّلام را بحضور خواند و مشتى از آب آن طشت را گرفت و بر سر مبارك حضرت زهرا عليها السّلام ريخت و مشت ديگرى از آن آب را در ميان دو پستان حضرت زهرا عليها السّلام ريخت . آنگاه بدن شريف خود و حضرت زهرا عليها السّلام را با آن آب ، اندك شستشوئى داد و حضرت زهرا عليها السّلام را به سينه چسبانيد و فرمود : پروردگارا ! زهرا از من است و من از زهرايم ، بار خدايا آنچنان كه پليدى را از من زدودى و مرا پاكيزه ساختى ، او را نيز ، از هر گونه پليدى پاكيزه گردان . سپس طشت ديگرى طلبيد و حضرت على عليه السّلام را بحضور طلبيد و با آن حضرت همان رفتارى را انجام داد كه با حضرت زهرا عليها السّلام بجاى آورده بود و همان گونه براى حضرت امير عليه السّلام دعا نمود كه براى حضرت زهرا عليها السّلام دعا كرده بود . بعد از آن ، خطاب به حضرت على و حضرت زهرا عليهما السّلام ، فرمود : برخيزيد و به خانه خود برويد كه خدا دل شما را با يكديگر مهربان قرار بدهد و امور ظاهرى و باطنى را اصلاح فرمايد . « طبرانى » هم اين حديث را نقل كرده است . [ همان كتاب 9 / 146 ] از « ابو طفيل » روايت كرده است كه در يكى از روزها ، امام حسن بن على بن ابيطالب عليهم السّلام به ايراد خطابهاى پرداخت ، و به حمد