رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله عرض كرد : آيا اجازه مىدهيد ، چيزى براى شما بسازم كه در هنگام ايراد خطابه ، بر فراز آن قرار گيريد ؟ اگر اجازه فرمائيد ، مىتوانم چنين وسيله برايتان فراهم نمايم ، چرا كه مرا غلامى است كه مىتواند آنچه را كه در فكر آن هستم ، تهيه نمايد ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : به عهدهء خود تو است اگر بخواهى مىتوانى آنچه را در نظر دارى تهيه نمائى . آن زن در تعقيب پيشنهاد خود منبرى براى آن حضرت تهيه كرد . روز جمعه كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله براى ايراد خطابه بر فراز آن منبر قرار گرفت ، ستونى از درخت خرما كه حضرت در هنگام خطابه بر آن تكيه مىزد و به ايراد خطابه مىپرداخت ، فريادى كشيد چنانكه ممكن بود از وسط ، دو نيم شود ! پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله از فراز منبر پائين آمد و آن ستون را در بر گرفت و در اين هنگام ، ستون نالهاى مانند نالهء كودكى كه ناآرام باشد ، سر داد ! « جابر » گفت : نالهء او به خاطر ذكرى بود كه مىشنيده است . [ صحيح نسائى 1 / 207 ] به سند خود ، از « جابر بن عبد الله » رضى اللَّه عنه روايت كرده است ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله هر گاه مىخواست به ايراد خطابهاى بپردازد ، معمولا به ستون خرمائى از ستونهاى مسجد تكيه مىزد و به ايراد خطبه مىپرداخت ، هنگامى كه براى آن حضرت منبرى تهيه ديدند ، آن ستون مضطرب شد و مانند شترى نالهاى سر داد كه همهء مردم مسجد ، نالهء او را شنيدند ؛ پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله از فراز منبر به پائين آمد و آن ستون را در بر گرفت تا اينكه آن ستون آرام گشت ! مؤلف : اخبار فراوانى در اين باب آمده است كه در اينجا به همين اندازه بسنده كرديم ، زيرا مجموع همهء اخبار ياد شده و مضمون آنها نزديك به يكديگر است و به جز اندك تفاوتى در برخى الفاظ ، مطلب ديگرى به نظر نمىآيد