منتقل باشد ، ودر مثل " يا لثارات الحسين " بنابراين وجه تقدير يا اهل ثارات الحسين است يعنى اهل طلب خون حسين ، و گاهى ثار را به معنى قاتل مى آورند . و در ( نهاية ) اين معنى را بر اين وجه تأويل كرده كه به معنى موضع ثار است ، يا به حذف مضاف يا مجاز بعلاقه ملابست وحلول ، على هذا در مثال مذكور مراد نداى قبيله است كه به جهت تفظيع وتقريع ندا مىشوند تا از دوستان جدا شوند ، و حالشان معلوم شود . وزمخشرى در ( اساس ) آورده كه آنجا كه به معنى طالب است از قبيل استعمال مصدر است در اسم فاعل مثل عدل ، و در ثانى از قبيل استعمال مصدر است در اسم مفعول مثل صيد ، و در " يا لثارات الحسين " ثار به معنى نفس ذحل و دم است ، و نداى آنها به اين جهت است كه گويا مىگفتند اى خونهاى حسين حاضر شويد كه اكنون وقت طلب كردن شما است ، و اين كلام از صدر تا ساق در غايت متانت و نهايت قوت است ، و حاجت به تكلفات ابن اثير ندارد . و احتمالى ديگر در ثار بمعنى طالب داده كه مخفف ثائر باشد مثل شاك كه مخفف شائك ، و بنابراين همزه محذوف است والف فاعل باقى پس واجب است كه به صورت الف تلفظ كند ، به خلاف وجوه سابقه كه چون كلمه مهموز است أصل در او همزه است والف به جهت تخفيف است ، اگر چه غالب استعمال اين كلمه با الف است ، و از اين جهت در كتب مزار همه به صورت الف لينه ضبط شده ، و اشكالى ندارد ، و اين احتمال اگر چه بعيد است ليكن اولى تر از احتمال ابن اثير است ، چون اين مقدمه را دانستى بدان كه در اين كلمه چند وجه محتمل است : اول - آنچه از كلام فاضل متبحر محدث مجلسى قدس سره در ( مزار بحار )