و حديث مىكرد ، تا اينكه روزى على عليه السلام خواست بشكند ذوالفقار را " فقال مه يا امير المؤمنين " آرام باش اى امير المؤمنين كه همانا من مأمورم ، و در اجل اين مشرك تأخيرى باقى مانده بود [1] . سيد - رضى الله عنه - بعد از نقل اين حديث مىفرمايد ممكن است در حديث سقطى باشد بعد از اين كلمه كه " هم يوما بكسره " و اين عبارت واقع باشد " وقد ضرب به مشركا فلم يقتله " و چنين است كه فرموده چه ذيل حديث شاهد است . تنبيه : ابو جعفر محمد بن جرير الطبرى از مشتركات است ، و هر دو از اهل طبرستان هستند ، ولى يكى كه جد او رستم است او امامى است ، و از أجله علماء شيعه است ، و صاحب كتاب ( مسترشد ) و ( دلائل ) است ونجاشى وعلامه و ساير مشايخ رجال از متأخرين تصريح وتنصيص به وثاقت و جلالت و كثرت علم او فرموده اند ونجاشى بواسطه سيد جليل بزرگوار حسن بن حمزة الطبرى كه در سنه سيصد و پنجاه و شش به بغداد قدوم فرموده از او روايت مىكند ، وعلى الظاهر از علماء مأة رابعه مىشود . و ديگرى محمد بن جرير بن كثير بن غالب چنانچه سيد شهيد سعيد رضى الله عنه در كتاب ( مجالس ) از ( تهذيب ) نووى نقل فرموده ، و استاد اعظم آقاى بهبهانى قدس سره در ( تعليقه ) او را محمد بن جرير بن غالب خوانده ، و از اين قبيل در اختلاف نسبت به جد و پدر در كتب رجاليه بيرون حد احصاء است ، ولى در ( معالم العلماء ) ابن شهر آشوب روح الله رمسه او را محمد بن جرير بن