اهل ايمان را ، و به ظاهر اين خبر دلالت مىكند بر اينكه اشتقاق امير از مار يمير است چنانچه جماعتى تصريح به اين كرده اند ، لهذا در صدد توجيه و تأويل برآمدند و چند وجه در او ذكر شده است : اول : اينكه اين كلمه مشتمل بر قلب مكانى است يعنى عين الفعل را نقل به مكان فاء الفعل ، و بعد از آن اشتقاق اين لفظ نمودند ، و اين وجه بغايت ضعيف و سخيف است ، چه " مار " أجوف است ، و " امر " مهموز ، و اگر قلب هم شود با اينكه خود قلب خلاف قاعده و منافى اصل است بايد " يمر " شود ، و صفت مشبه او " يمير " است مگر آنكه موجه ملتزم شود بعد از نقل ، به قلب " ياء " به همزه اعتباطا وعلى خلاف القياس تا مصداق حقيقى زاد في الطنبور نغمتا شود . وجه ثانى : اينكه اين كلمه بر سبيل حكايت است ، چون آن جناب متكفل رسانيدن ميره و طعام اهل ايمان شد ، فرمود " أنا أمير المؤمنين " و همين جمله اسم مبارك شد چنان كه در " تأبط شرا " گفتهاند ، و اين وجه اگر چه في الجمله اقرب است از اول ، ولى آن هم ضعيف است ، چه اگر جمله را اسم چيزى قرار دهند تغيير در اعراب نمى دهند ، وعليهذا بايد لفظ امير هميشه بضم باشد حتى در حال نصب وجر ، واعرابات مختلفه در و داخل نشود ، چه فعل است و جزء كلام ، و اين هم