مىسازد .
د ق - عمر بن عبد الله بن يعلى بن مره : دار قطنى گفت : متروك است . ( يب ) : ابن معين گفت :
ناچيز است . ابو حاتم گفت : متروك است . جرير بن عبد الحميد گفت : شراب مىنوشيد .
ع - عمر بن على بن عطاء بن مقدم مقدمى بصرى ، ابو جعفر : ابن سعد گفت : شديدا تدليس مىكند ، مىگويد : « سمعت و حدثنا » . سپس سكوت مىكند و آنگاه چنين ادامه مىدهد :
هشام بن عروة الاعمش . ( يب ) : احمد و ابن معين و ساجى و عمر بن شيبه گفتند : تدليس مىكند .
د س - عمر بن معتب : و نيز گفته مىشود . ابن ابى معتب مدنى ، ( ن ) : ناشناخته است .
( يب ) : احمد و ابو حاتم هر يك گفتند : او را نمىشناسم . عقيلى و ديگران او را در ضعفاء نام برده‌اند .
ت ق - عمر بن هارون بلخى ( مولاى ثقيف ) : ( س ) و ابو على حافظ گفتند : متروك است . ( ن ) :
يحيى گفت : كذّاب و خبيث است . صالح جزره گفت : كذّاب است . احمد و ابن مهدى گفتند : متروك است . ( يب ) : ابو زكريا گفت : كذّاب و خبيث است . ابراهيم بن موسى گفت :
حديث وى را ترك كرده‌اند . ابن معين گفت : دروغ مىگويد .
4 - عمرو بن بجدان : ( يب ) : احمد و ابن يقطان گفتند : ناشناخته است . ( ن ) : با وجود جهالت ، توثيق شده است . من مىگويم : اين از قبيل جمع بين دو متضاد است كه با وجود جهل به حال وى ، او را تحسين مىكنند . در ( ن ) پس از ذكر حديثى از وى آمده : ( ت ) او را حسن خوانده ولى صحيح ندانسته است . چون از حال عمرو آگاهى ندارد .
ق - عمرو بن خالد واسطى : ابن معين و احمد گفتند : كذّاب است . وكيع گفت : در همسايگى ما بود ، حديث جعل مىكرد . ( ن ) : دار قطنى گفت : كذّاب است . ( يب ) : اسحق بن راهويه و ابو زرعه گفتند : حديث جعل مىكند . ( د ) گفت : كذّاب است . ( س ) گفت : متروك است .
ت ق - عمرو بن دينار بصرى ، ابو يحيى اعود ( قهرمان آل زبير بن شعيب بصرى ) : ابن معين يك بار گفت : ذاهب الحديث است و بار ديگر گفت : ناچيز و بىارزش است . ( يب ) : ( س ) گفت :
ثقه نيست . ( د ) گفت : ناچيز است . ابن حبان گفت : در نقل احاديث ساختگى از افراد ثقه ، تك است .
م ت س ق - عمرو بن سعيد بن عاص اموى ( معروف به اشدق ) : ( يب ) : از سوى معاويه و يزيد ، والى مدينه بود . سپس در صدد خلافت بر آمد و بر دمشق مستولى شد . عبد الملك پس از آنكه او را امان داد ، كشت ، از طبرى نقل كرده كه : او والى يزيد در مدينه بود . سپاهيان را

56