اين عمل وى موجب گرديد كه او نيز عليه وى سخن گويد . ( يب ) : خطيب گويد : تمامى ائمه حديث جز ( س ) به احمد استناد كرده‌اند . گفته مىشود كه عيب احمد تكبّر بود . ( س ) در مجلس احمد ، از وى ناراحت شد و به همين دليل ، رابطه آن دو دگرگون گشت .
د - احمد بن عبد الجبار عطاردى : مطين گفت : دروغ مىگفت . ( ن ) : ابن عبدى گفت : آنان را بر ضعف وى متّفق يافتم .
خ م س ق - احمد بن عيسى مصرى : ابن معين قسم خورد كه وى دروغگو است . ( يب ) :
ابو حاتم گفت : مردم عليه او صحبت مىكردند . سعيد بن عمرو يربوعى گفت : ابو زرعه از مسلم انتقاد كرده كه در صحيح از وى روايت كرده است . سعيد گويد : به من گفت : نديدم كه مردم مصر در اين باره شك داشته باشند كه او ، در همين حال به زبانش اشاره كرد ، گويا منظورش اين بود كه وى دروغ مىگويد . ( ن ) : سعيد يربوعى گفت : نزد ابو زرعه ذكرى از صحيح مسلم بميان آمد . گفت : اينان گروهى بودند كه در صدد تقدم بر آمدند ، پيش از آنكه زمانش فرا رسد . لذا كارى كردند كه بدان تشرف جويند و گفت : در صحيح از احمد روايت مىكند كه مردم مصر را نديدم كه شك داشته باشند و در اين موقع به زبانش اشاره كرد .
د - احمد بن فرات ضبى حافظ : ( ن ) : ابن خراش گفت : عملا دروغ مىگويد . ( يب ) : ابن منده گفت : در احاديثى مرتكب اشتباه شد و از آن برنگشت .
د ت س - ازهر بن عبد اللَّه حرازى : ( ن ) : ناصبى بود و مخالف على . ( يب ) : ابن جارود گفت :
على را ناسزا مىگفت . ( د ) : به اسناد خود نقل مىكند كه از هر گفت : در ميان گروهى بودم كه انس بن مالك را دشنام مىدادند . پس او را به نزد حجاج آورديم .
م 4 - اسامة بن زيد ليثى : احمد گفت : ناچيز است . ( يب ) : قطان حديث وى را ترك كرده است . ( ن ) : ابن جوزى گفت : ابن معين گويد : همگان حديث وى را ترك كرده‌اند . درست آن است كه : اين گفتار از يحيى بن سعيد است .
خ م د ت - اسباط ابو يسبع : ابن حبان گفت : از شعبه روايت مىكند . گويا ، اين شعبه فرد ديگرى است . ابو حاتم گفت : مجهول است . ( يب ) : ابن معين وى را كذّاب خوانده است .
د ق - اسحق بن ابراهيم حنينى : ( س ) گفت : ثقه نيست . ابن عدى حديثى را از وى دربارهء مالك نقل كرد و گفت : اصلى ندارد . ( ن ) : مطالب غريب و نامأنوسى دارد .
د ق - الحق بن اسيد : ابو حاتم گفت : به ( گفتهء ) او توجه نمىشود . ( يب ) : ابن عدى گفت :
وى مجهول است . ازدى گفت : وى را ترك كرده‌اند .

22